یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

که به نظرم با هر نوع کتاب دیگه کلی فرق داره چون اصولا ادم به زور می خوندش خز می شه اونی که اهل کتاب خوندنه توش غور نمی کنه اونیم که نه که کلا تعطیل!! و خلاصه این جوریه که اولا از نگاه من یه نوع کتاب داریم اسمش کتاب ارشد باز می شه و ثانیا این که اصولا برعکس همه که می گن اگه کتابی نوشتی که منبع ارشد شد ینی خوش به حالته و معلومه اون کتاب خیلی خفنه من میگم همون جا دو دستی بزن سرت که دیگه کتابت از دست رفته است!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۰۳

دکتر فلامکی یک مرد دوست داشتنی!

 

شنبه بعد از ظهر در فرهنگسرای نیاوران بزرگداشت دکتر صارمی برگزار شد. اون وسط ای مراسم یه مرد دوست داشتنی فرصت حرف زدن پیدا کرد. بی تعارف مریدش شدم وقتی در بین همه ی اون هایی که به اسم وطن دوستی فقط از وضع موجود می نالیدن و مدام حرف از رفتن اون ور آب می زدن! رفت بالا و اومدن ما رو (اون هم شب امتحان) موجه کرد،  یادداشتی آماده کرده بود در مورد آموزش معماری و این که با وجود 400، 500 مدرسه معماری ای که داریم!! باید چه کنیم و چه نکنیم، البته من یادداشت رو دقیق خاطرم نیست به همین خاطر از این جا مطلبی رو آوردم:

 

 

موضوع مهمی که اتفاقا بسیار تاسف برانگیز هم است، تنبلی معماران و به ویژه معلمان معماری است. یک معلم معماری چه چیزی را تدریس می کند؟ متاسفانه ، معلم معماری، معماری درس نمیدهد، او در زمینه معماری چیزهایی می گوید که اگر یک معمار، از آن آگاهی نداشته باشد، نمی تواند طراحی کند. (+ زروان، + از رنجی که میبریم) معلم ابزارهای فکری متکی بر تجربه های کم و بیش ملموس را عنوان می کند و بعد ، تجربه های به دنیا آورده شده به عنوان نظریه که لزوما ساخته هم نشده اند را هم برای شما عنوان می کند.

 

 

 

واقعیت انکارناپذیر این است که ما در حال حاضر وضعیت مطلوبی نداریم و مهم ترین مسأله ما فعلا آموزش است و متاسفانه آموزش های دانشگاهی و آکادمیک روز به روز بدتر می شود.

 

 

دکتر منصور فلامکی




مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:

مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست! (دکتر کاظمی آشتیانی)


زندگی مسابقه نیست! (دکتر افشار نادری)

نکوداشت دوستان دکتر صارمی (دکتر علی اکبرصارمی)


تکه نگاری هایی از شب معمار - نگاه دانشگاه به جامعه (دکترمظاهریان)

تکه نگاری هایی  از شب معمار- یک فرصت تاریخی(دکترکاوه بذرافکن)

تکه نگاری از سمینار مهندس نوحی- قسمت اول

تکه نگاری از سمینار مهندس نوحی + مشهدی میرزا!!!


هم چنین مطالب مرتبط با تصاویر، آموزش و همایش ها و نقد  و رو هم میتونید ببینید :)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۰۴:۱۱

 


"وی با همکاری دو تن از همکارانش به سال ۱۳۶۱، جهاد گروه پزشکی را در دانشگاه علوم پزشکی ایران تأسیس کرد. این گروه در واقع هسته اولیه جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران بود که در سال ۱۳۶۵ شکل گرفت. کاظمی تا سال ۱۳۷۰ مسئولیت بخش طرح‌ها و تحقیقات آن را بر عهده داشت. از سال ۱۳۷۱ همراه با تغییرات ساختار مدیریتی جهاد دانشگاهی در سمت ریاست جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی ایران به فعالیت پرداخت که تا آخر عمرش ادامه داشت.در طی این منصب مراکز درمانی متعددی تأسیس و گروه‌های مختلف پژوهشی راه اندازی شد. پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی، از مهمترین این مراکز بود که به سال ۱۳۷۰ تاسیس شد. و با مدیریت وی به فعالیت پرداخت."

 

 

فقط کافیه برای یک لحظه تصویر دیگری رو که دکتر کاظمی آشتیانی می تونست بهش برسه رو تصور کنیم. سخت نیست! خیلی از اساتید دور و برمان این گونه اند مثلا چنین تصویری:

 

" وی پس از پایان تحصیلات تا کنون 1256 مقاله ی علمی در نشریات معتبر خارجی و داخلی منتشر کرده و هم چنان در حال تحقیق و پژوهش در ... می باشد. وی هم چنین در ادامه ی نقد وضعیت علمی کشور از نبود امکانات برای انجام پژوهش های علمی انتقاد کرد" ... همین!

 

البته هر دو تصویر قابل احترام و قطعا مفید و لازم اند اما به عنوان دانشجو به خودم حق می دم تا تاثیر این دو تصویر رو در زندگی بشر، وضعیت جامعه ی علمی کشور و... با هم مقایسه کنم. کسی که یک تصویر کلی برای پژوهش گران جوان مملکتش درست کرد و به تلاش های قبل و بعد خودش جهت داد و در کاظمی آشتیانی دوم (که همان طور که گفتم کم هم نیستند!) کسی که صرفا تلاش کرده، انبوهی از اطلاعات و تلاش هایی که معلوم هم نیست به کجا خواهد رسید رو تولید کرده و قص علی هذا...

 

در واقع اون چیزی که جامعه ی امروز ما بیش از هر چیزی بهش نیاز داره افرادی هستند که با شکل دادن به تلاش های بقیه و خودشان به دنبال کشیدن انبوه تلاش ها و انبوه اطلاعات و مقالات، فرزندان این سرزمین به سمت و سوی درست باشند. کاری که حسن عباسی بهش دکترین، رهبر اون را با گفتمان وسایرین هر کدوم به اسامی مختلف می خونن. حالا به دغدغه ی یکی از دوستان شهرساز توجه کنید:

 

 

بالاترین سطح کارهای علمی جهت دهی به دانش بر اساس ارزیابی وضع موجود آن است, مسئله ای که در مورد دانش شهرسازی در ایران دیده نمی شود, به نظر می آید پر کردن رزومه و بالا بردن درجه علم دو انگیزه اصلی دانشجویان و اساتید برای تدوین کتاب و مقاله در این حییطه است, این موضوع تحولات این دانش را به تابعی از تحولات این دانش در کشورهای تولید کننده تبدیل کرده است در حالی که وضعیت واقعی شهرها و مسائل شهری انها در ایران تفاوت عمده ای با کشور ها غربی میکند کمتر کسی به این مسائل توجه کرده است.

به عبارت دیگر در چنین شرایطی تولید بدنه اصلی  دانش نه بر اساس نیاز واقعی شهرها و محیط ها بلکه بر اساس احتمال فروش بیشتر یا چاپ شده و اصطلاحا گل کردن تولید می شوند,

برخی از مراکز و اساتیدی هم که پتانسیل جهت دهی به تحقیقات پیش رو را دارند از این ظرفیت استفاده نمی کنند در این شرایط وظیفه جوانتر هاست که با بیانی مستدل به این امر بپردازند.

از وبلاگ نقد شهر:  پست دانش افسار گسیخته

 

"آینده به نوع کاملا متفاوتی از انسان، با نوع کاملا متفاوتی از ذهن تعلق دارد خالقان و همدلان، تشخیص دهندگان الگو و سازندگان معنا. این گونه از آدم ها هنرمندان، مخترعان، طراحان، داستان گویان، مراقبت کنندگان، تسلی دهندگان، متفکران تصویر کلی امور اکنون غنی ترین پاداش های جامعه را به دست می آورند و در بزرگترین شادی هایش سهیم می شوند."

قسمتی از مقدمه کتاب ذهن کامل نو نوشته ی اچ هنبیک


دکتر کاظمی آشتیانی - مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست




مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:

یک مرد دوست داشتنی! (دکتر فلامکی)


هم چنین مطالب مرتبط با تصاویر، ونقد و انقلاب اسلامی، دغدغه هام،   هم میتونید ببینید :)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۱ ، ۲۳:۴۱

مدت هاست به واژه ها محتاج شدم "واژه ها"نه از این بابت که فرضا ابزار نوشتنند و نه حتی از این بابت که نمی توانم خواسته ها، امیال و افکارم را درست و حسابی داخل متن و کلام، شفاها و کتبا بنویسم. این روزها دنبال کسی هستم که با تیزی "واژه"فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد.

این روزها منتظرم تا کسی لبّ مطلب هایم را از میان هیاهوی کلمات ربط و بی ربطم بفهمد و با گفتن "واژه" ای مرا از قفس افکار هزاران بار جویده شده ام برهاند و پنجره ای نو برایم بگشاید ...

این روزها محتاج "واژه" هایم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۱ ، ۱۵:۵۱

سلام دوستان این شعرو اوایل سال 91 واسه بچه های برداشت روی نت گذاشتم اون موقع ها موقع تحویل پروژه های برداشت بود :) ادامه مطلب


cad not respond

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۰۶

به نام خدا و به یاد بهترین دوست و شاید تاثیرگذارترین

کوتاه می نویسم امروز به یه چیز خیلی، خیلی جالب رسیدم زمانی فقط می خوندم و می دیدیم و ... تا این ک یکی از دوستی عزیز پیامی برام آورد و از اون رو زبه بعد من شروع به نوشتن کردم کاری ک باعث شد هر روز بیشتر ایده های مبهم ذهنم روشن شه البته نه نوشتن توی وبلاگ و ... بلکه منظورم نوشتن همه ی آرزوها، اهداف ، راه ها و ... توی زندگی شخصی ام و هم توی معماری بود زمانی می خاستم چنین حرف هایی رو مدون تر توی یه پست به اسم "چگونه نگاره ها می نگارند؟"  جمع کنم اون موقع تصورم در مورد نوشتن و تاثیرش در زندگی ام این بود که مثلا برام دو تا رویکرد یه انگارانه و تکه انگارانه رو باز کرد بعد همین ها جلوتر رفتن و با همگرایی و واگرایی، تفکر چپ مغز و راست مغز و ... گره خوردن و ... یعنی نوشتن پستی توی وبلاگم مثلا اپوزوسیون نمایی و ... باعث می شد با مقایسه اش با فرایند طراحی ام به یه سری چیزای جدید توی نحوه ی نگرشم توی معماری برسم چیزهایی که مبهم و ناخوداگاه اتفاق می افتادن اما با نوشتن روشن تر و روشن تر می شدن و ...

تا این جا نوشتن ابزار بیشتر شناختن خودم بود و همه ی چیزهای مبهم و ناخوداگاهی ک در ذهنم می گذشت اما بعدا چیزهای دیگه ای هم اتفاق افتادن مثل چیزی ک امروز بهش رسیدم "نوشتن برای درمان!" و این نوشتن نه فقط برای تسکین آلام وناراحتی ها و ... بلکه امروز تصمیم گرفتم تا اشتباهی رو که دو ترم بعد از طرح 2 کردم رو جبران کنم اتفاقی ک در همه ی شئون زندگی ام تاثیر گذاشته واگرایی، بیدقتی، شلختگی، و ... همه و همه باعث شدن تا من بتونم در این چندترم بیشترین تفکر واگرا رو داشته باشم (در مقایسه با خودم) مثل شروع یه درخت از پایه که سعی کردم بیشترین راه ها و شاخه های ممکن رو برای ادامه کشف کنم اما چیزی رو ههم از دست دادم و اون پیگیری، صبر، حوصله، کارزیاد، منظم بودن و محکم بودن (firm) بودنه که برای این ک بالاخره یکی از اون شاخه ها رو باید انتخاب کنی و بری جلو و برای این کار نیاز به پیگیری داری و دیتیله کردن و حوصله داشتن و البته پذیرش این ک کمی هم جذاب و خلاقانه نیست ک دیگه از طراحی خارج شی!

اما امروز یه سری تصمیمات جدید گرفتم و اون درمان با همون ابزاریه ک به این جا رسیدم حالا هردو تفکر واگرا و همگرا رو لازم دارم و برای رسیدن بهش کنار همه ی تصمیماتی ک گرفتم می خام شروع کنم به نوشتن چیز هایی ک قبلا می نوشتم و لازمه اش همون ملزومات همگرایی، حوصله ، گذشتن و جرات رها کردن واگرایی اولیه و ... بوده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۰:۲۴

سلام دوستان تصمیم گرفتیم یه سری از کتاب های مفید رشته مون رو این جا معرفی کنیم چند تا نکته ی اساسی در معرفی این کتاب ها مطرحه که لازم می دونیم اولش بگم:

 

الف- این که این لیست از کتاب ها کامل نیست به طور کلی هیچ وقت هم همه یه نظر واحد رو در مورد کتاب و ... ندارند به خاطر همین هم از دوستان می خوایم که هر کتاب مفیدی در زمینه معماری و البته در سایر زمینه ها رو در کامنت ها معرفی کنن.

 

ب- گاهی از یک موضوع مثلا راندو یا سازه و ... کتاب های زیادی منتشر شدن ما دو موضوع رو مد نظر قرار دادیم یکی کتاب هایی رو که خودمون باهاشون دم خور بودیم رو با شناختی که ازشون داشتیم معرفی کردیم ثانیا این که کتاب هایی رو که به نظرمون با کتب دیگه در اون زمینه مشابهت داشتن رو حذف کردیم.

 

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۲:۴۹

خوب موضوع از اون جایی شروع شد که اواخر تابستان سال گذشته !! (سال 90) احساس کردم که موضوع معماری و طوراحی معماری دیگه از اون حالت جذاب و پیچیده ی خودش خارج شده و صرفا به قول خودم! چند ماه قبل (رجوع کنید به از رنجی که می بریم) :


"... همان ترم های 3 و 4 و در جریان مقدمات یک و دو "طراحی" برای شما واشکافی می شه اون رو یاد می گیرید و حالا در طرح های یک تا چند فقط قراره مصادیق مختلف معماری و البته استانداردهای هرکدوم رو یاد بگیریم، حالا این وسط شما در روندی صرفا تجربی فهمتان از معماری بسط پیدا می کنه و بیشتر می فهمیدش اما ناخودآگاه، تجربی و شاید کورکورانه!"

 از رنجی که می بریم - ساباط

 

  این موضوع واقعا منو رنج میداد چون بدون هیچ منطقی و مساله محوری ای (به قول دکتر (و نه استاد) مردمی)  ما صرفا به form generater تبدیل شده بودیم که بعد باید پلان ها رو راست و ریس می کردیم راستش رو بخواین گرچه ترم گذشته در طرح 3 حدودا 4 برابر سایر دوستانم کار کردم و نهایتا هم نمره ی یکسانی گرفتیم (البته  بی انصافی نکنیم نتیجه ی  این کارهام اصلا خوب نبود و کار نهایی چندان چنگی به دل نزد!) اما به هیچ وجه این اتفاق خوب رو که از ترم گذشته با "یک تجربه ی جدید!" (به احترام اولین وب نوشته ی مرتبط با تکه انگاری در وب) شروع شد رو کم ارزش نمی دونم. [1]

 

اما از کله شق بازی و به قول برخی دوستان قت بازی این ترم بگم این که به لطف برخی اساتید و البته یکی دو دوست خوب با دو نویسنده آشنا شدم اولی کریستوفر الکساندر و دومی هم سالینگاروسه. از اونجایی که مدت هاست کم کم به این نتیجه رسیدم که نوشتن و گفتن دو تا ابزار خیلی خوب برای صورت بندی مجدد مفاهیم ایده ها گفته ها و ... چیزهایی که در ذهنم می گذره هستند و تا چیزی رو که توی ذهنمه رو روی کاغذ دوباره و گاهی چندین بار صورت بندی نکنم چیزی جز یه مشت دیتا ی طبقه بندی نشده در ذهنم باقی نخواهند موند والبته آرامش عجیبی هم بعد این کار بهم دست میده تصمیم گرفتم با لحاظ کردن این نکته که این روز ها انگار کسی دور و برمون حوصله ی اراجیفمون رو نداره حداقل بنویسم تا کمی مجبور به روشن تر کردن ایده ها و افکار مبهم توی ذهنم بکنم.

 

یا علی تا بعد


پانوشت:

[1]: (مشروح! فعالیت های ترم قبل رو هم ان شالله در پستی به نام "گزارش یک طرح " خواهم نوشت که فکر می کنم بد نشه فعلا اون چیزی که الان در ذهنمه و کمی هم نوشتم شامل سه پست کوتاهه، 1- "فلسفیدن موزه ی سینما" :که در مورد مبانی نظری و ایده ها و استعاره های (metaphors)  کاره 2-"تکه انگار ی یک تجربه ی جدید" : که شامل شرح و توضیح روش طراحی به کار گرفته شده است و سومین پست هم شامل مستندات پروژه می شه )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۲۶
سلام دوستان این مطلب به صورت کامل به این ادرس منتقل شده است
http://ganje.blog.ir/post/11


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۴۲

متاسفانه با تهران آمدن و درس خوندن اونجا من بخشی از معنا دارترین قسمت های زندگی ام رو از دست دادم، چیزهایی که زندگی کردنن! این معنا شاید برعکس تمام چند پست قبل و بعد اصلا به هدف و  هرچیز منطقی توی این عالم ربطی ندارن بلکه به نظرم منطق خیلی عمیق تری دارن که دست علم و دو دو تا چهارتا و ... بهشون نمی رسه. چیزهایی درست از جنس کیفیت هایی مثلا توی فیلم " به همین سادگی" .

به سادگی سنگک خریدن دعوا کردن با مامان!! نگران شدن برای برادر کوچیکتر ، افتادن نور خورشید توی خونه و در همین حال دراز به دراز افتادن جلوی تلویزیون زیر نور این آفتاب و ... و البته چیز هایی که این چند سال دانشجویی برام نوستالژی شدن مثل برگشتن از مدرسه    و بوی کوکو ی مادرم و حتی جادوی شب! چیزی که ابهام و اسرار آمیز بودنش رو بچه های خوابگاه با صبح و شب بیدار بودن به هم ریختن و فرقی با روز نیمکنه.

عید امسال این ها رو بیشتر احساس می کنم . . . عیدتان مبارک


به همین سادگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۲۸