حکایت آدرس های غلط در طراحی
پرده ی اول:
شب عید فطر بود که با خانواده رفته بودیم بیرون
یه چرخی بزنیم با یکی از بستگان سر همین طرح جدید امام زاده بحث افتاد. همدانی ها
بخصوص همدانی های هم سن و سال من خاطرات خیلی زیادی از فضای قبلی امام زاده
عبدالله دارن طرح قبلی یه فضای بقعه مانند کوچیک وسط میدان بود و دور و بر این
بقعه فضای سبز بزرگی بود که کلی خاطرات کودکی امثال من توی اون اتفاق افتاده بود
یکی از معمول ترین اتفاقات توی فامیل نذری دادن توی فضای سبز دور و بر این بقعه
بود درختای زیادی داشت و سایه دار بود به علاوه بدنه های خود بقعه هم تو رفتگی هایی
داشت که مردم و خانواده ها توی سکوهای اطراف اون می نشستن و نذری میدادن بچه ها هم
توی این فضای باز دور می چرخیدین و قص علی هذا ... ادامه مطلب
الان یکی دو سالی میشه به خاطر ساخت و ساز جدید این فضای سبز از بین رفته ازون طرف هم هرچند طراح یه فضای باز بزرگ جلوی امام زاده در هم کف پیش بینی کرده اما بخاطر طولانی شدن ساخت و ساز و عدم دسترسی مردم به این فضا به مدت طولانی دو سه ساله، همه ی اون عادت های قشنگ مردم مثل نذری دادن و ... از بین رفته (شاید بجز روزهایی مثل عاشورا که بازم مردم توی اون فضای باز مثل قدیم وایمیسن و دسته های عزاداری رو که میان دور امام زاده بچرخن رو میبینن).
یادمه اون اوایل که دسترسی مردم به فضای باز اطراف بقعه از بین رفت من تازه اومده بودم دانشگاه اون موقع حتی با اصرار هم که شده مادرم آش نذری کنکور قبول شدن من رو برد و دور میدان و توی فضای سواره رو پخش کرد!! در هر صورت از بین رفتن این امکان کم کم مردم رو ازین عادت های قشنگ دلسرد کرده.
با شناختی که از طراح بنای جدید امام زاده عبدالله دارم و حرف های شاگردانشون فهمیدم ایشون جزو علاقه مندان :) به معماری سنتی و ... هستن.
پرده ی دوم: عید سعید فطر
امروز روز عید فطر هست قرار شد بریم خارج شهر، باز هم با بستگان بحثی افتاد سر این که چرا جاده های برون شهری باید انقدر پیچ و خم داشته باشه و این که اصلا چرا میان و روی جاده ی قدیمی صد سال قبل رو اسفالت می کنن و ...
موافقین و مخالفین سنت :) توی جمع بودن و یکی می گفت راهی که صد سال دویست سال ازمایش شده و ... بهتره یکی میگفت الان ماهواره و ... هست و راه های بهتر رو هم میشه پیدا کرد و ازین حرفا ...
بحث مدتی بود تموم شده بود که رسیدیم به پرده ی سوم ماجرا تپه ی نوشیجان، اولین بار بود میدیدمش و ازین بابت یه حسی بهم دست داده بود، یه جور ارتباط با گذشته و تاریخم. و این سوال همیشگی و دیگه تقریبا خز!! :) برام پیش اومد که ماها واسه ایندگان مون چی گذاشتیم که بهش افتخار کنن؟
پرده خوانی و شاید هم پرده دری!
داشتم به اروپای دوران رنسانس فکر می کردم و این که دوباره در کنار میراث گذشته شون مثل رم باستان و ... چیزی ارزشمند افریدن! اون موقع پشت یه برگه این رو نوشتم:
"هر وقت انسان ها خودشان رو باور کردن و با ازاد اندیشی طراحی کردن تانستن فضای انسان مدار و خوب بسازن معماری خوب " - (بالهجه هِمِدانی بِخانین!)
معماری خوب معماری ای نیست که مثلا از فلان اصول معماری سنتی یا مدرن تبعیت کرده باشه یا ....
معماری خوب معماری خوبه معماری ای که انسان مداره و مردم دوسش دارن و بهش افتخار می کنن. حالا این معماری خوب میتونه هرکدوم ازین اصول رو هم واقعا داشته باشه ها ولی هیچ وقت به چیزی جز هدف افرینش فضای مناسب انسان و کاربری مناسب اون فضا وفادار نیست نه وفادار به اصول سنت و نه وفادار به اصول معماری مدرن و ...
معمار خوب معمار موحد هست که جز خدا هیچی واسش ایه ی قران نیست که بهش وفادار باشه! جمله ی دومی که روز عید پشت کاغذ نوشته بودم این بود:
"برعکس هر وقت توحید رو فراموش کردن و بت پرست شدن حالا هر بتی چه معماری ستنی باشه و چه اصول مدرن و آدرس های غلط چه اصول معماری سنتی چه 5 اصل لوکوربوزیه نتانستن آزادانه طراحی کنن"
توی مورد امام زاده عبدالله به نظرم رسید دو چیز باعث شده کار به دل مردم نچسبه یکی حرص و ولع این روزا ی ما واسه داشتن فضاهای بزرگ زیربناهای بزرگ تر و بزرگ تره طوری که مثلا بتونیم یه جورایی مراسم عزاداری رو توی خود حرم برگزار کنیم و اجتماع مسلمین رو نشون بدیم! دسته های عزاداری نرن هیئتای خودشون و ازین طور فکرا که البته نمیدونم شاید هم واقعا این طور نبوده باشه اما این حس رو منتقل میکنه.
دومی هم ادرس های غلطی هست که ما ها چه سنت گرا باشیم چه مدرن و پست مدرن و ... مثل بت می پرستی مشون مثلا توی همین مورد امام زاده چی از همه مهم تر هست؟ معماری سنتی و کاربندی و ...؟ گنبد و مناره؟ (حتی اگه بگیم مناره و گنبد نشانه های اشنا واسه مردم هستن) حتی سازه و تکنولوژی روز؟ یا مثلا چیز های دیگه ای مثل عملکرد و فرم و این ها؟
به نظرم همه ی این بالایی ها یه جور ادرس غلط ان و توی این گیر و دار و دعواها سر این که های تک خوبه یا های فلان ... اصل قضیه گم میشه!
اصالت با چیه؟ اصالت با سنت؟ با مدرن؟ با عملکرد؟ با فرم حتی فضا؟ حتی بالاتر از همه ی این ها اصالت با معماری هست؟؟ یعنی توی همین موضوع امام زاده عبدالله شاید راه حل مشکل توی مدیریت شهری بوده باشه و این که یه نفر یه مسیر عزاداری دور امام زاده و بعد به سمت چند هیئت معروف دیگه تعریف میکرد همین به همین سادگی!!
به هر حال فکر میکنم اگه قراره جاده طراحی کنیم نگیم راه های قدیمی بهترن یا مثلا برعکسش بگیم ماهواره و تکنولوژی و مهندسین عمران راه میتونن بهتر از همه راه جدید رو پیدا کنن یه کم با ازاداندیشی و دور از غرور علم و مهندس بودن یا معمار بودن و ... ببینیم واقعا چی درسته؟ حتی اگه از یه بچه یادبگیریم! :)
سایر مطالب مرتبط: