تشویق می تانه بدترین نوع تنبیه باشه!
الحمد لله رب العالمین، رب (پرورش دهنده، تربیت کننده) ربِّ ادم های اینجوری و اونجوری اونم شاید هرکی یه جوری(راه) متناسب با "وسعها" اما نهایتا به یه مقصد واحد "انا لله و انا الیه راجعون" وقتی همه متناسب با استعداد ها و اعمال و رفتارهامون، باز همگی به خدا برمیگیریدم اما بازم هرکی به یه اسم خدا، یکی به کریم، یکی به رحیم (سلام قول من الرب الرحیم و متازوا الیها المجرمون) و یکی به سخط و خشم الهی یکی به جبار یکی به کیفردهنده و ... |
تشویق می تونه بدترین نوع تنبیه باشه، میتانه ظالمانه ترین و غیر انسانی ترین نوع تنبیه باشه میتانه یک ظلم باشه!
الذین صدوا عن سبیل الله باشه و این طوری تشویق کننده لایق سخط و غضب الهی بشه غیر المغضوب علیهم و الضالین (نه گمراهان و نه کسانی که آن ها را گمراه کردند ]شاید ازین جهت که نذاشتن ادم ها هرکی متناسب با وجود فی نفسه، فطرت و هستی ممکن منحصر به فرد خودش یه موجود منحصر به فرد شه [ (پانوشت یکم)
تشویق می تانه مصداق صد عن سبیل الله باشه چرا که هر انسانی وجود منحصر به فردی هست که باید به کمال برسه. تربیت زدن شاخ و برگ های اضافی وجود یک ادم (به زعم ما) برای به کمال رساندن نیست. تربیت پرورش و ربانیت استعداد های منحصر به فرد هر کس در مسیری منحصر به فرد و به مقصدی منحصر به فرد هست.
Sameness is a matter of science, differentiation is a matter of
humanity (source)
اغلب وقتی کسی رو تشویق می کنیم که اون فرد با تصویر ما از اون چیزی که ما فکر می کنیم باید باشه مطابقت داشته باشه. و این یعنی استخدام فرد در مسیری که خودمون میخایم؟
فکر می کنم اگر هم قرار هست از انگیزه های بیرونی (تشویق و تنبیه) در کنار تحریک انگیزه های درونی (مثل حس کنجکاوی دانشجو، مثل چشاندن لذت طراحی مثل ...) در آموزش استفاده کنیم حداقل بهتر هست زمانی کسی رو تشویق کنیم که خودش هست و زمانی تنبیه شه که از خودش دور شده، (نه از ما) این روزا خیلی ها ادا در میارن و خودشون نیستند!
این که دانشجوها رو از قضاوت دیگران (اساتید و اسیست ها) آزاد کنیم و بهشون یاد بدیم طوری باشن که دوست دارن باشن نه اونطوری که اساتیدشون دوست دارن، تازه اولین مرحله ی تربیت هست!
- آدم ها رو طوری تربیت کنیم که فکر می کنیم باید باشند.
- تربیت کنیم برای این که آدم ها طوری باشن که میخان باشن.
- آدم ها رو طوری تربیت کنیم که متناسب با وجود منحصر به فرد خودشون باید باشند.
- آدم ها رو طوری تربیت کنیم که خدا می خاد اونطوری باشند!! ؟؟
هنوز جواب این سوال رو که خدا می خاد ما چی باشیم رو پیدا نکردم که بخام بگم اون وقت مدل تربیت ما باید چی باشه. شاید خدا می خاد هرکسی خودش باشه، شاید هر وقت هر کسی به وجود و فطرت و ذات خودش توجه کنه به خدا می رسه؟!! اگه ادا در نیاریم اگه این توجه به خودمان، توجه به نفسمان نباشه و و توجه به وجود و هستی فی نفسه ی خودمان باشه!
قبلا فکر می کردم زندگی کردن اون طوری که خودم میخام خیلی نزدیک تر هست به توحید تا اونطوری که زندگی کنم که دیگران میخان! (رضا امیرخانی: یا خودم خیلی نزدیک تره به یا خدا یا یا علی تا یا دولت!) شاید هم مقدمه ی مرحله ی بعدی تکامل و رشد آدم باشه مرحله ی بعدی میتونه زندگی کردن اون طوری باشه که خدا می خاد!
اما حالا میترسم که این توجه به خود توجه به نفس از آب در بیاد می ترسم که نیروی عظیمی رو در بچه ها آزاد کنم که دیگه نشه مهارش کرد. موضوعیت نفسانی(subjectivity)
همه ی این ها رو بذارین پای این که هنوز چیزی در مورد تربیت اسلامی نخاندم که بخام حرفی بزنم. فقط خواستم چیزهایی که توی ذهنم هست رو بریزم بیرون که روش بحث شه و چکش بخوره! مثل همیشه این یه نسخه و خطابه نیست! نمیخام حرفم رو بهتون بزنم می خام باهاتون حرف بزنم و بیشتر از این که جواب داشته باشم، سوال کنم ...
پانوشت یکم: درست نمیدونم ولی شاید ظلم در مقابل عدل باشه، امام علی ع می گه عدل یعنی هر چیزی سر جای خودش و این جا ظلم می شه خارج کردن ادم ها از مسیر خودشون به سمت مسیری که نفس مربی، معلم یا اموزگارشون میخاد.
یعنی بچه ها رو اونطوری تربیت کنیم که دوست داریم، یا حداقل فکر می کنیم این طوری درست تر هست.
دوم: منبع دیاگرام
Gh. Reza Islami, A Code of Logic in Glocal Environments :Thoughts on Particularization of Design in Traditional Environments Generalization of Science in Global World - اینجا و اینجا
در کتب بزرگان قسمتهایی رو دیده ام در موضوع تربیت با عنوان های وظایف معلم، وظایف متعلم، وظایف خاص متعلم در خدمت استاد و وظایف مربیان الهی. فک می کنم برای هر معلمی و هر دانشجویی در هر تخصصی خوندنش خیلی مفیده. من چند قسمتشو می نویسم، اگه حوصله ای بود (که مطمئنا هست!)، خودتون می تونین کل متن رو مطالعه کنین.
معلم باید به شغل و حرفه تعلیم و تربیت، علاقه و دلبستگی داشته باشد و همه نیرو و توان خویش را در تفهیم و تقریب مطالب به اذهان دانشجویان به کار گیرد. او باید این وظیفه خطیر را بر همه مصالح و منافع شخصی، البته تا آن جا که ضرورت ایجاب کند، ترجیح دهد.
راه و رسم بزرگان در امر تعلیم و تربیت و ارشاد، ابتدا محبت وافر است به متعلم و سپس به تدریج سوق و ارشاد او به طریق هدایت. (به نظرتون یعنی معلم باید قبل از هر چیز عاشق متعلم باشه؟ علم الانسان ما لم یعلم: خداوند بر انسان عاشق بود، پس هرآنچه را که انسان نمی دانست، به او آموخت؟!)
تشویق به اخلاص، روش تذکر خلاف ها، رعایت اعتدال در تعلیم، انصاف و سعه صدر، آراستگی و رعایت ظواهر، ادب در کلام و رفتار، تنظیم مطالب و ارائه مناسب، روش پاسخگویی به سوالات از مواردیه که در موردش توضیح کامل داده شده. برای مثال گفته شده معلم و استادی که متخصص در علمی یا فنی است، نباید علوم دیگر را در نظر دانشجو تقبیح و تحقیر کند. یا از حضرت محمد باقر (ع) روایت کردهاند که فرمود: آنچه را که میدانید بگویید و مطالبی را که بدانها علم و آگاهی ندارید، بگویید خدا داناتر است.
نکته اول این که البته همه اینا شاید در نگاه اول ساده به نظر برسن، ولی (وقتی با خودمون روراست باشیم) کجاست اون معلمی که همه رو رعایت کنه؟!
نکته دوم هم اینه که یه مطالبی هم هست در مورد این که معلم واقعی کیه و چه خصوصیاتی داره و چه طور میشه تشخیص داد. اونم جای خوندن داره! مثلا علمای ربانی انسانها را از هرگونه تقلید بیتحقیق و ظنّ و گمان برحذر داشتهاند...اصولاً هر تقلیدی که به تحقیق ختم نشود، تقلید کورکورانه و باطل است. از اینرو اتصالاً ترغیب بزرگان به تحقیق و تفکر است. (پس به جای این که بخوایم نظر خودمون رو به دانشجو اجبار کنیم، شاید باید اونو تشویق به تحقیق در مطالب و نظرات مختلف کنیم.)
و در آخرِ این نظر طولانی، دلم نیومد اینو ننویسم!!
معلم باید وقت خروج از خانه دعایی را که از حضرت رسول اکرم(ص) وارد شده بر دل و زبان جاری کند و بگوید: خدایا به تو پناه میبرم از این که مبادا گمراه گردانم و یا گمراه گردم، بلغزانم یا بلغزم، ستم کنم و یا ستم بینم، دیگران را به نادانی کشانم یا خود دچار آن گردم. الهی آن که سر به جوار تو نهاد سرافراز است، ستایش تو بس بزرگ و با شکوه است و جز تو کسی شایستة عبادت نیست.
سپس بگوید: به نام خدا، خدایی که تمام حوایج مرا کفایت میکند. خود را بدو میسپارم، همة نیروها و جنبشها تحت ید و قدرت اوست. بار الها قلبم را پایدار و استوار نگهدار و حق را بر زبانم جاری ساز.