یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

فهم و وهم

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ

زمانی مطلبی نوشته بودم با عنوان واقعیت-حقیقت، به نظرتون فهم-وهم دو-واژه ای قشنگ تری نیست به جای این دوتایی ها؟ واقعیت-حقیقت، صدق-کذب و ...


الهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی به نور الفهم


این قسمتی از دعای ]معروف به[ مطالعه است. مدت ها قبل مطلبی رو نوشته بودم با عنوان واقعیت-حقیقت، یک ماهی میشه که دارم به این فکر می کنم که به جای دو-واژه ای های واقعیت و حقیقت، صدق و کذب و ... فهم و وهم دو تایی قشنگ تری هست که حداقل توی دریافت من از زندگی درست تر از آب در میاد. دو سه تا اتفاق پشت سر هم باعث شد این مطلب رو کمی با عجله بنویسم:

 

اولی یاددشات یکی از دوستانم با عنوان "تجربه ی واقعیت" بود، البته کمی شک دارم به خوبی منظورش رو فهمیده باشم، بعد خوندنش مشتاق شدم این یادداشت رو درباره ی فهم و وهم کمی با عجله و همچین نیم پز (قبل از این که برای خودم به خوبی پخته شده باشه) منتشر کنم.

دومی هم کتابی بودکه به توصیه ی یکی از دوستان و مخاطبان دست-انداز (اینجا) می خونم با عنوان "درباره ی عکاسی"، نویسنده یه جایی از کتاب با طرح این که عکاسی همیشه دنبال واقع نمایی بوده و ادعای افشای واقعیت و حقیقت رو داشته این طور نوشته که:

 

"گاهی این واقع گرایی را بسیار محدود و در حد خلق تصاویری مشابه واقعیت و دادن اطلاعاتی در مورد وضع جهان تلقی می کنند. اما اگر بخواهیم گستره ی معنایی آن را زیاد کنیم، واقع گرایی عکاسانه هم چون بی اعتمادی نقاشی به شبیه سازی صرف، ]...[ امروز نه به عنوان چیزی که "واقعا" وجود دارد، بلکه به عنوان چیزی که من "واقعا" دریافت می کنم، تعریف می شود." (درباره عکاسی، ص 259)

 

فکر می کنم موضوع برام کمی پیچیده شده! به این موقعیت ها نگاه کنین:

    1- من واقع گرایانه تصمیم می گیرم اما توخیلی ایده آل گرایی. فکر نمیکنی زیادی خیالی فکر می کنی؟ (هم اتاقیم خطاب به من!، چند هفته قبل)
     2 - وقتی در مورد دیگران به قضاوت می شینیم باید واقعیت ها و اون چیزی رو که واقعا بالفعل هستن رو ببینیم نه اونچیزی که ادعا می کنن دوست دارن باشن، یا به صورت بالقوه استعدادش رو دارن. آرزو می کنن یا می خوان که اونطوری باشن! واقعیت آدم ها اونچیزی هست که هستن نه اون چیزی که می خوان باشن! (
+ واقعیت-حقیقت)
     3- لازم است از دنیای رویایی خود خارج شوید ... و واقعیت ها رو ببینید! (بخشی از توصیه های یک کتاب روان شناسی)
     4- بازیگر اول: دوست دارم خودم رو دوست داشته باشه نه کار و شغل و موقعیت و ... ام رو!

بازیگر دوم: ببینم فکر می کنی خود واقعی تو چیزی جز همین کار و شغل و موقعیت  و ... تو هست؟ (قسمتی از دیالوگ یک فیلم نقل به مضمون)

     5- هنر یعنی بازنمایی واقعیت، یعنی محاکات طبیعت!؛ هنر برای حقیقت! هنر برای هنر و تجربه های خیال انگیز و بدیع! ... ( و ازین دست ادعاها و تعاریف مختلف برای هنر)

 

این طور به نظر می رسه که ممکنه کسی دچار وهم در واقعیت شده باشه! یا در نقطه ی مقابل اون کسی در خیالات و آرزوهاش بوهمه! (مقابل بفهمه) وهم در خیال، آرزو یا ایده آل ها . فکر می کنم توی موقعیت اول هم کسی که فقط واقع گرایانه تصمیم می گیره و خیال و آرزویی نداره و هم کسی که ایده آل گراست هر دو در ظلمت وهم اند. کسی که خوب می فهمه احتملا بر اساس هر دو تصمیم میگیره. در دومین موقعیت کسی که خوب می فهمه احتمالا حقیقت وجودی آدم ها رو (ذات پاک، آرزو ها، استعدادهای بالقوه و ...) کنار واقعیت های اونها (حقایق بافعل شده، موقعیت و وضعیت فعلیشون، گذشته ی خوب یا بدشون) میبینه. اون احتمالا آدم ها رو خوب می فهمه.

هنر (و همین طور علم تجربی  اینجا) می تونه ما رو دچار وهم کنه چه وهم در واقعیت ها (در انگاره ی هنر محاکات طبیعت)  و چه وهم در خیال یا وهم در خود هنر (هنر برای هنر و تجربه های بدیع با ارجاع به خود رسانه). یه کمی نزدیک تر به معماری، طراح میتونه درگیر بازنمایی مکرر ایده هاش در رسانه ی طراحی بشه (ایده هایی که ارتباطی با واقعیت و ساخت ندارن)  و از واقعیت دور بیافته (وهم در رسانه) یا برعکس انقدر درگیر واقعیت و ساخت باشه که دیگه چیزی نو برای عرضه کردن نداشته باشه! (وهم در واقعیت) (1)

پس آدم میتونه هم درگیر وهم در واقعیت باشه و هم درگیر وهم در خیال، آرزو و ... ولی درست نمیدونم کسی که به فهم رسیده چه نسبتی با این دو داره؟

 

+یادمه متنی خونده بودم در مورد قوای وجودی انسان، قوه ی حس، خیال، وهم، عقل و قلب، توصیه شده بود که انسان باید در همه حال این قوا رو در تعادل نگه داره. فکر می کنم مطالعه ی بیشتر در این مورد هم به روشن تر شدن موضوع کمک کنه.  (2)

 

بگذریم...  میخوام تا این بازی با کلمات منو دچار وهم نکرده و از زندگی واقعی دور نشدم این یاددشات کوچیک رو تموم کنم ... خوشحال می شم کمکم کنین در این باره بیشتر بفهمم.

 

الهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی به نور الفهم

الهم افتح علینا ابواب رحمتک وانشر علینا خزائن علومک

برحمتک یا ارحم الراحمین :)

 

 


پانوشت ها:
  1. از این مقاله ی خوب: ناصرخاکی، حمید و نوریان، پیروز. (؟؟)، "بازنمایی الگوی فرایند طراحی"، صفه، شماره 54، صص 55 تا 63
  1. این متن رو که یکی از اساتید خوبی که در کانون اندیشه باهاشون اشنا شده بودیم لطف کردن و برام فرستاده بودن رو اینجا می تونید ببینید: قوای اصلی و فرعی در انسان - الان که دوباره بهش نگاه کردم دیدم باید بین وهم و خیال فرق گذاشت، نکته ای که در نوشتن این یادداشت بهش بی توجه بودم.
  2. تصاویر از کتاب هنر و وهم، ارنست گامبریچ، ترجمه امیرحسن ندایی نشر افراز

نظرات  (۳)

سید به صورت علمی نمی‌دونم، ولی به صورت حسی می‌تونم حدودا منظور از این دو واژه رو تعبیر کنم.
فکر می‌کنم تعابیری که تو قرآن اومده و میگه بعضی افراد فکر می‌کنن می‌دونن، فکر می‌کنن قوین، فکر می‌کنن راست میگن، یا مثلا هر ملتی به آیین خودش خوشه، کار زشت شون براشون زیبا جلوه می کنه یا خیال کردن کار خوبی دارن انجام میدن
این‌‌جاها اختلاف بین فهم و وهم بروز می‌کنه. به نظرم بیش‌تر به مسائل روحی برمی‌گرده و جایی که قرآن میگه تقوا داشته باشید تا خدا به‌تون فرقان یا حکمت بده

پاسخ:
سلام اقا فرزین :) درسته  - یاد یه ایه ای افتادم ک میگه "خداوند بین انسان و قلبش هست" . یه بنده خدایی بود از حوزویون ک می گفت این ایه میگه خداوند حائل و گذرگاه ادراک انسان میشه بعد می گفت اگه خدا بخواد درک ادم ها رو از جهان تغییر میده ایه هایی ازین دست گویا در قران هست . ان شالله ک غلط غولوط نگفته باشم 
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۴۷ فقیرِ حقیرِ محتاج به رحمت خدا

سلام

- مطلبی که در این پست نوشتید ترکیبی بود از چندین مساله، که صحبت کردن در موردشون خیلی گسترده ست.

 

-با بخش اول نوشته تون موافق نیستم ، که مایل بودید این دو کلمه رو به جای واقعیت و حقیقت استفاده کنید، به نظرم بهتره که واژه ها و مفاهیم رو در جای خودشون به کار ببریم :)

 

-در مورد مطلبی که در مورد کتاب سانتاگ نقل کردید؛ بنده با مطالعه یه کتاب دیگر دارم به یک جمع بندی در مورد واقعیت میرسم که ان شاءالله اینجا براتون مطلبش رو میذارم تا شما هم نظرتون رو بگید...

 

- برای مطالعه بیشتر، یه فیلسوف فرانسوی هست به نام گاستون باشلار که در مورد خیال و خیال پردازی و تخیل مطالب مفیدی داره ، کتابی داره به نام "بوطیقای فضا" که هنوز فرصت نکردم بخونم . ایشون در جایی میگه که" خیال‌پردازی، بر ارزش واقعیت می‌افزاید "


(وهم در خیال) و (وهم در واقعیت) بسیار مطالب جالبی بودن که عنوان کردید...

پاسخ:
سلام ممنون ازین که مثل همیشه با حوصله مطالب رو میخونید و نظر میذارین . تا این جا ک خیلی پیش اومده کتاب ها و مقالات و مطالبی ک معرفی کردین مفید بوده برام :)
- اگه ممکنه اون کتاب رو ک در مورد واقعیت هست و مطالعه می کنید رو هم معرفی کنید
بابوطیقای فضا اشنا هستم البته نخوندم اما کتابی هست با عنوان درون-برون پدیدارشناسی خیال نشر فرهنگستان هنر (ازین کتاب های مجموعه ایش هست در قطع جیبی) که در واقع یکی ازفصل های کتاب بوطیقای فضا ی باشلار هست. یه مقدمه ی خیلی خوب هم داره که در مورد باشلار و طرز فکرش نوشته ک ب نظرم خوب بود.

- واقعیت و ... مدت دو سالی می شه که دغدغه ام شده اخیرا دو سه کتاب از بودریارد (یه فیلسوف دیگه ی فرانسوی!) خوندم (نظام اشیا و جامعه ی مصرفی) هرچند ربطی به موضوع واقعیت نداشتن اما با ارجاعاتی ک توشون بود با نظرات بودریارد در مورد واقعیت و ... اشنا شدم یه کتاب هم داره ک متاسفانه ب فارسی ترجمه نشده با عنوان "وانموده ها" کتاب کم حجمی هست تصمیم دارم بخونمش. البته مطالب فارسی در وب زیاد پیدا میشه این ها رو ببینین این و    این

- منظورم جایگزین کردن فهم و وهم به جای واقعیت نبود منظورم این بود ک قبلا سعی می کردم دنبال واقعیت ها برم الان میخوام دنبال فهم باشم مثلا یه چی اینطوری! :)
۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۸ فقیرِ حقیرِ محتاج به رحمت خدا

سلام و عرض ادب

فراموش کردم که اون کتاب رو اینجا معرفی کنم

در یک یاد داشت کوتاه که برای سایت یانون دیزاین ارسال کردم، کتاب رو معرفی کردم، فکر کردم منتشر میشه و لینکش رو برای شما قرار میدم که مفصلا با کتاب آشنا بشید ولی هنوز منتشر نشده...

 

کتاب عکاسی مستند، آموزش، تحلیل و نقد عکاسی مستند ایران و جهان/ نوشته ی علی اکبر شیرژیان- نشر شور آفرین

 

بخش اول کتاب در مورد عکاسی مستند و قواعد اون هست، و بخش دوم در مورد واقعیت و تئوری واقعه و واقعیت.

که مطالب بسیار مفیدی در زمینه واقعیت داره و بهتون پیشنهاد میکنم که اگر پیگیر این مسایل هستید مطالعه ش کنید.

 

 

یه بخشی از مطالب :

" آیا هر آنچه می بینیم واقعیت است ؟ اگر هر آنچه می بینیم واقعیت است پس واقعیت وجود ندارد ، چون نمیتوان میان واقعیت و مجاز تفکیک قائل شد. به عبارت دیگر اگر هر آنچه که می بینیم واقعیت است چطور درک واقعیت را از خود واقعیت جدا کنیم تا بدین وسیله به شناخت خود و دیگران نائل شویم ؟ "

 

 

"واقعیت چیست ؟ واقعیت علت اصلی وقایع پیرامون ما است و نه خود وقایع که پیرامون ما را شکل میدهند. اما از آنجا که برای شناخت علت واقعه ها می توان واقعیت های متنوعی در ذهن مجسم نمود و برای اینکه این علت ها خود تبدیل به واقعه های ذهنی پراکنده نگردند باید قدم فراتر نهاد و گفت: از آنجا که اعمال انسان از مرتبه وجود او نشات می گیرد واقعیت انعکاس مرتبه وجودی انسان است ..."

پاسخ:
سلام ممنون بابت معرفی کتاب اتفاقا همون روز ک پیامتون ر دیدم رفتم انقلاب بخرمش البته پیداش نکردم فعلا :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">