یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

معماری به مثابه‌ی پژوهش

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ب.ظ

معماری به مثابه ی پژوهش یادداشت دومم برای سایت یانون دیزاین هست دوستان بنابه صلاح دید هم این جا یا اون جا :) میتونن نظرشونو بگن ...

لینک مطلب در یانون: معماری به مثابه پژوهش


واسه معرفی یادداشتم کامنت صادق لطفی زاده رو میذارم:

این مسئله من رو یاد نسبت مسابقات اتومبیل رانی فرمول یک انداخت با صنعت خودرو سازی!
فرمول یک به ظاهر یه مسابقه الکیه..اما در واقع یه مکان انتزاعی و ایزوله هست برای پیشرفت تکنولوژی در صنعت اتومبیل رانی خیلی از چیزایی که ما امروز تو خودرو هامون داریم مثل ترمز ای بی اس و بدنه های فیبر کربنی و غیره، میراث همین مسابقات هستند هر چند هیچ ماشین فرمول یکی تو جاده های عادی حرکت نمیکه اما روح حرکت و بهتر شدن رو به ماشینای دیگه میدمه - (ادامه ی مطلب)

معماری به مثابه پژوهش





مساله‌ی مهم نگاه ما به معماری و تعریف ما از آن و به تبع آن، خواست و انتظارات ما از معماری در هر لحظه و موقعیت است. و این تعریف و خواست ما از معماری است که در تمامی قضاوت‌ها، جبهه‌گیری‌ها، نفی و اثبات‌های ما اثرگذار خواهد شد. به عنوان مثال دوست دارم مثال زیبایی را از زبان‌شناسی این‌جا ذکر کنم:

"درنظرگرفتن امر ازدواج به مثابه یک «پیمان یا معاهده» به توقعات و انتظاراتی [از جانب طرفین] منجر می‌شود؛ متفاوت با انتظاراتی که معلولِ نگریستن به ازدواج به منزله‌ی یک «بازی تیمی»، «توافق مشترک»، «رولت روسی»(2)، «پیوندی ناگسستنی» یا «سنتی دینی» است. وقتی حکومتی دشمنان‌ش را مشتی «خر» یا «دلقک» در‌نظرمی‌گیرد، [معنای‌ش آن است که] آن‌ها را خطرات چندان جدی تلقی نمی‌کند؛ اما اگر آ‌ن‌ها را «ایادی کمونیست‌ها» ببیند، [به این معناست که] در واقع آن‌ها را جدی گرفته است. " (1)

 در چنین فضایی باید ببینیم نگاه و تلقی ما از معماری چی هست؟ در وهله‌ی اول باید بدانیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم معماری هنری جامع‌گراست . واژه‌ی جامع‌گرا را از آنتونیادس در بوطیقا وام گرفتم. جامع‌گرا یعنی معماری وقتی به مثابه‌ی معماری مطرح باشد و هدف از طراحی و ساخت و ... معماری‌کردن باشد، باید همه‌ی ابعاد و نیازها را پاسخ دهد. از عمل‌کرد و فرم و فضا گرفته تا ساخت و اقتصاد و .... و نهایتا فرهنگ و زمینه و قص علی هذا!  فکر نمی‌کنم تا این جای کار مشکلی باشد اما موضوعی که می‌خواهم در این یادداشت به آن بپردازم، قصه‌ی دیگری دارد.

گاهی ممکن است که برای رسیدن به افق‌های نو و کشف راه‌های جدید در یکی از این ابعاد متفاوت معماری؛ متغیری (بعدی از مساله) را از آن پاک کنیم مثلا عمل‌کرد، برای رسیدن به نکات جدیدی از فرم یا فرهنگ یا غیره. من اسم این را  معماری به مثابه‌ی پژوهش می‌گذارم. خیلی از آثار را نباید با نقدی متداول از معماری مورد نقد و بررسی قرار داد. (2) مثلا به کارهای هیداک تا زمانی که ادعای معماری شدن ندارند و تنها پویه‌ای برای کشف افق‌های جدید در معماری هستند ایراد وارد کرد! و البته درست به همین دلیل آن‌جا که آیزنمن از تمرین و پژوهش دست می‌کشد و شروع به معرفی خانه‌ی IV به عنوان معماری می‌کند باید به او تاخت! چون اثرش فاقد آن جامع‌نگری در ابعاد مختلف مساله است.


خانه ی شماره 5 پیتر آیزنمن - 2


این‌که روی‌کرد ما نسبت به چنین آثاری چگونه باید باشد هم‌واره مورد بحث و جدل بوده است. به طور مثال آنتونیادس (طرفدار جامع‌نگری در معماری) در بوطیقا چنین می‌گوید:

"... بنابراین معمار جامع‌گرا  با دو راهه‌ای روبه‌رو می‌شود،  آیا باید آثار معماران پرمدعایی را که به معماری بدون در نظر گرفتن روی‌کرد جامع‌گرا توجهی تک‌بعدی کرده‌اند، مورد مطالعه قرار دهد یا این‌که به آن‌ها توجهی نکند؟پیش‌نهاد روشن ما این‌ست که باید به این قبیل معماران توجه کرد، چرا که همان‌گونه که مفصلا درباره‌ی آن بحث خواهیم کرد، آزاداندیشی و ثمره‌ی تردید، عناصر مهمی در داوری جامع‌گرا به شمار می‌آیند. به عنوان مثال، بحث تناسبات و نما را به بهترین نحو ممکن می‌توان از آثار نماسازها مورد مطالعه قرار داد و هم‌چنین می‌توان از معمارانی که تنها بر مبحث انرژی پافشاری می‌کنند، به بهترین شکل نحوه‌ی استفاده از اصول انرژی را فراگرفت. از دیدگاه جامع‌نگری، معماران تک‌بعدی شایسته را باید به عنوان مشاوران تخصصی در نظر گرفت؛ هر معمار جامع‌نگر باید نطریات ایشان را مطالعه کند، مورد مداقه قراردهد و در نهایت آن‌ها را با هم بیامیزد. ..." (3)

اما می‌خواهم بحث را طور دیگری نیز پی‌بگیرم،  از نگاه من هر رشته و شاخه‌ای از علم یکسری ابزارها برای توسعه و پیشرفت خودش در اختیار دارد. به طور مثال سه چهار نوع نشریه و به تبع آن مقالاتی که به صورت ترویجی، علمی، پژوهشی و ... تعریف شده یا مثلا همایش‌ها و ... و در مورد معماری و هنر، نمایشگاه‌ها و گالری‌ها و ... حتی کروکی، اسکیس ... و  برگزاری مسابقات و ... همگی ابزار‌ها و یا به قولی دیگر راهبردهایی جهت پشتیبانی از یک علم-هنر هستند.

متاسفانه به نظر می‌رسد معماری معاصر کشورمان از ابزارهایی استفاده می‌کند که مختص سایر علوم مهندسی هستند. شاید مشکل در سیاست‌گذاری کلان علوم مهندسی و تعریف معماری در این شاخه از علوم است. به علاوه همان‌طور که تا این‌جا نیز به آن پرداختیم بخشی هم مربوط به نوع نگاه و انتظار ما از معماری است. بحث در مورد چگونه‌گی و چرایی این ابزارها را به یادداشت دیگری موکول می‌کنم. این‌جا سعی می‌کنم روی چند نمونه از همین ابزارها و نگاه غلطی که می‌تواند به این اندام از بدنه‌ی معماری معاصر کشورمان داشته باشیم تکیه کنم: 

معماری به مثابه‌ی پژوهش 

چند وقت پیش به بهانه‌ی کنکور سری به کتاب دکتر مزینی زدم نکته‌ی قابل توجهی را مطرح کرده بودند که لازم می‌دانم این‌جا گزیده‌ای از متن بیاورم:

"اشتغال آیزنمن به روابط فرم است ... آن‌ها را پس از آن که به قول خود از ملزومات عمل‌کردی آزاد می‌کند، در فضا مورد مطالعه قرار می‌دهد."

جالب‌تر این‌جاست که دکتر مزینی بعد از معرفی آیزنمن و جان هیداک بر هر دوی آن‌ها این نقد را وارد می‌داند که:

"تفاوت عمده بین هنر و معماری در جامع‌نگری معماری است. و در معماری نمی‌توان ملزومات فرم را از ملزومات عمل‌کردی جدا کرد مگر به منظور تحلیل"

و بعدتر از کریستوفر الکساندر و مناظره‌اش با آیزنمن یاد می‌کند، کسی که به قول خود او، می‌توان گفت اگر آیزنمن در فرم تحقیق می‌کند الکساندر در روابط و عمل‌کردهای معماری تحقیق کرده است.(4)

همین موضوع را در آثار موندریان و... نیز می‌بینیم، زمانی که کلیت نقاشی رها شده تا ارزش‌ها و افق‌های جدیدی از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی همان نقاشی فرصت بروز پیدا کنند. تصویر پیت موندریان را در حال تحقیق در عناصر ابتدایی نقاشی و خلق بووگی-ووگی، یکی از ترکیب‌بندی‌های متاخر او که تحت تاثیر ریتم نور لرزان چراغ‌های نئون، پویایی شهر نیویورک و ضرب آهنگ‌های تند موسیقی جاز، صورت موزاییک رنگین به خود گرفتند، می‌بینیم. 


معمار-ساخت و پژوهش‌های معماری 

اواخر کتاب از زمان و معماری دکتر مزینی بخش وجود دارد که از معماری به اسم نوام گابو یاد می‌شود و مفهومی به اسم معمار-ساخت مطرح می‌شود. طرح‌هایی خارج از ابعاد واقعی اما در جهت فهم حقیقت و تحقیق در عنصری از معماری! گاهی بدون توجه به ابعاد مختلف یک موضوع طراحی (مثلا در پرداختن به فرم، مثل تصویر زیر) و گاهی در جهت فهم پدیدار (phenomenon) یک عنصر بسیار کوچک از معماری (مثل اثر ستون از نوام گابو)


آینده نگاری

زمانی در بلاگ شخصی‌ام در مطلبی با عنوان" یه حرکت آرشیگرامی" سعی کردم تا یکی دیگر از ابزارهایی که معماری ایرانی، اسلامی یا هر عنوان دیگر از آن محروم است را معرفی کنم. تلاش‌های این چنینی را می‌توان به سادگی مثلا در شهر آینده‌ی "سنت آلیا" و ... جستجو کرد. گرچه بعد‌ها گذر زمان خیلی از ایرادات را بر این پیش‌طرح‌ها وارد کرد اما تاثیر بسیار زیاد چنین حرکت‌هایی را هرگز نمی‌توان نادیده گرفت. صحبت از ایرادات و ... چنین حرکت‌هایی در تاریخ معماری شاید مصداق این بیت باشد که: "از کرامات شیخ ما این است / شیره را خورده گفته شیرین است"

این طور به نظر می‌رسد که به جای نقد‌هایی که همه از آن اطلاع داریم، آثار این چنینی را به منظور آموختن چیزهای درست مستتر در آن‌ها نگاه کنیم و مهم‌تر از آن این‌که حداکثر بهره‌برداری را از این ابزار‌ها در جهت رسیدن به معماری مطلوب‌مان ببریم، حال آن معماری صورتی شخصی و منحصربه‌فرد داشته باشد یا در پی خلق هیئتی ملی، اسلامی و ... (5)


چنین دیدگاهی را می‌توان بسط داد و نشانه‌هایی از بسط آن تا غایت معماری یعنی "ساختن به مثابه‌ی معماری" ( آن‌چه که تا اکنون عدم جامع‌نگری را در آن نفی‌ کردیم) را می‌توان در آرای برخی معماران و اندیش‌مندان یافت.

به طور مثال به نقل از بوطیقای معماری، پل رودولف در سخن‌رانی تصدی دانش‌کده ییل می‌گوید: 

"هنرمند مسایل معینی را نادیده می‌گیرد و خود را مخاطب تعداد محدودی از انتخاب‌ها قرار می‌دهد. او این بخش کوچک مساله را چنان به زیبایی حل می‌کند که هر کسی بیان و راه‌حل شکوه‌مند آن را درک می‌کند ... این یک اصل است که وقتی قرار است یک اثر هنری بزرگ خلق شود مسایل معنی نادیده انگاشته می‌شوند، که اگر به هنرمند واگذاشته شود این امر موجه و ضروری است." (6)
گاروین ابراز کرد که در این مباحث، ساختمانی  با طرحی خلاقانه که از برخی جهات عالی است به عنوان ساختمانی "مهم" (شاهکار)  تلقی می‌شود. ساختمان‌هایی که بیشتر مساله را حل می‌کنند (همه‌ی جوانب و نیازها و ... را مورد توجه قرار می‌دهند) و پاسخ‌گویی بیش از یک نیاز را بر عهده دارند، مشخصا ساختمان‌هایی "خوب" قلمداد می‌شوند. (7)

اما هم‌چنانی که خود آنتونیادس این روی‌کردها را مطرح می‌کند خودش نیز بهترین پاسخ را ارایه داده است.

ما در جست‌وجوی افق‌های جدید برای کشف محسوسات جدید هستیم. ما به دنبال روابط جدید، انگیزه‌های جدید و مطالعه‌ی هنرها و هنرمندانی هستیم که تا به حال مورد توجه‌مان نبوده‌اند، یا پیش از این با آن‌ها برخورد نکرده‌ایم. به جز تمامی این موارد ما به معماری، چونان کنشی خلاقه، با روشی کاملا موزون و متناسب برخورد می‌کنیم. کار ما مغایرتی با هدف حرفه‌ای (یعنی ساختن اثری جامع‌گرا و حاوی تمامی جوانب) ندارد، همان‌گونه که هدف حرفه‌ای ما نیز بر اهداف ذهنی - فکری‌مان ارجحیت ندارد. ما معتقدیم برای انجام چنین مقوله‌ای، مهم است که نحوه‌ی زندگی و روی‌کرد خود را طوری اتخاذ کنیم که در آن خلاقیت به نحوی بارز به تعادل پیش‌شرط‌های نخستین خویش (خلاقیت) بستگی داشته باشد. این یعنی تعادل میان عناصر" فارغ‌بالی" و "بازی" در مقابل عنصر "جدی بودن"! (7)

آنتونیادس فارغ‌بالی و بازی را به عنوان نیازهای خلاقیت و وجهه‌ی هنری معماری (و برای ما در این بحث، پژوهش در معماری) و جدیت را لازمه‌ی کار حرفه‌ای معماری (یعنی غایت معماری، ساختن اثری جامع‌گرا) می‌داند.

اما به عنوان حسن ختام این بحث و از آن‌جایی که اتفاقا بحثی پیرامون کارهای آرشیگرام در فضای مجازی در گرفته بود لازم می‌دانم   آخرین جملات را هم از اثر باارزش بوطیقا بنویسم، جایی که آنتونیادس ذیل عنوان بدیهی‌ترین پارادوکس درباره‌ی چنین روی‌کردی به معماری می‌نویسد:

با درنظرگرفتن روی‌کرد عمومی پذیرفته شده که نقش معمار را ساختن می‌داند، چندان منطقی نمی‌نماید که از معماران انتظار داشته باشیم خود را مشغول اندیشیدن به ساختمان‌هایی کنند که به دلیل طرح تخیلی‌شان، امکان ساخته شدن ندارند. نتیجه‌ی منطقی این است که ساختمان "غیرقابل ساخت" نباید به هیچ وجه دل‌مشغولی معمار (یعنی کسی که باید در نهایت بر ساختارهای واقعی ساختمان متمرکز شود)، باشد.  با این حال، سهم زیادی از روند تکامل و پیشرفت معماری، حاصل یک پارادوکس است: پیشرفت "قابل‌ساخت‌ها" در واقع وابسته به کندوکاو و جست‌و‌جو در قلم‌رو "غیرقابل‌ساخت‌ها" است. ... ارتقای کیفیت و تکامل معماری در گرو تلاش معمارانی است که [در قلم‌روی ناشناخته‌ها قدم برداشته‌اند] 

در جای دیگری آنتونیادس می‌گوید: 

حتی اگر او و هجداک، یا آیزنمن و آلدو روسی، هیچ‌گاه برای ساختن رویاهای‌شان تلاش نمی‌کردند، باز هم در پیشرفت ما موثر بودند. شاید در نهایت کسی رویاهای آن‌ها را به واقعیت بدل می‌کرد." (8) 

-----------------

پانوشت:

1-      جورج لیکاف و مارک جانسون، استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم، ترجمه‌ی حسن شعاعی- مقاله را می‌توانید به راحتی از اینترنت پیدا کنید.

2-      به نظر به‌ترین منبع فارسی زبان را در مورد نقد در معماری و انواع آن کتاب زیر است:

وین اتو، معماری و اندیشه‌ی نقادانه، ترجمه‌ی امینه شعاع، تهران، فرهنگستان هنر، چاپ دوم 1388 صفحه‌ی 23

3-      این واژه‌ی تحقیق به معنای متداول علوم مهندسی نیست چرا که ما این‌جا خانه‌های ساخته‌شده‌ی آیزنمن را نیز نوعی تحقیق و پویه در جهت شناخت روابط فرم به حساب می‌آوریم.

4-      آنتونیادس، آنتونی، بوطیقای معماری: آفرینش معماری، ترجمه احمدرضا آی، تهران، سروش، صفحه‌ی 21

5-       درباره‌ی تاثیر ابزارگونه‌ی این موضوع، این مقاله را حتما مطالعه کنید:

نمایشگاه‌های معماری؛ صورتبندی گفتمان معماری" - دانلود مقاله

6-      آنتونیادس، آنتونی، بوطیقای معماری: آفرینش معماری، ترجمه احمدرضا آی، تهران، سروش، صفحه‌ی 46

7-      همان، صفحه‌ی 48

8-      همان، صفحات 94 و 95



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">