یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمدی نژادی گری :)» ثبت شده است

عرضم به حضورتون ما ایرانی ها اصولا عادت داریم تعارف بزنیم، مدام بگیم آقا ما اقتصاد اسلامی داریم چرا بانکا باید ربا بدن آقا ما معماری اسلامی داریم چرا باید وضعیت معماری شهر امون این جوری باشه و ...  و درست مثل تعارف به حساب کردن شام بچه ها ی محل، موقع عمل که می رسه چیزی تو چنته نداریم!!  حالا می گم چرا اینا که گفتم همش تعارفه ...

 

اصولا به نظر می رسه یه مکانیسم خیلی خیلی جالب در جامعه ی ما قابل شناساییه و اون اینه که بعضی مسایل اصولا مسایلی هستند که باید بمونن و حل نشن خیلی از راه حل ها باید همیشه مطرح شن  و اجرا نشن چون حیات اجتماعی، سیاسی و ... یه قشری از جامعه به حل نشدن، اجرا نشدن، بحث نشدن و  ... اون مسایل بستگی داره. و اصولا ازهمین بابت هم هست که فرضا بیست سال توی این مملکت دم از تحول اقتصادی و اقتصاد اسلامی می زدیم و مدام می نالیدیم و وقتی یه کله خراب مثل احمدی نژاد پیدا شد که این طرح رو اجرا کنه تازه فهمیدیم ای بابا اقتصاد اسلامی در حد یه تعارف باقی مونده و احمدی نژاد (درست مثل جامعه که منتظر جواب نمی مونه) واینمیسه که حالا  متفکرای حوزه و دانشگاه بشینن اقتصاد اسلامی بنویسن و به قول عباسی می ره سراغ جواب! جواب رو کی داره؟ استادای غرب زده ی فلان دانشگاه کشور و نتیجه این میشه که اقتصاد مملکت تحول می کنه اما به سمت اقتصاد غربی تر... و این وسط این همه سخنران می مونن خوب حالا چی بگیم ؟ چی چی رو لغلغه کنیم؟ (که البته اونم آخر متن می گم چی میکنن ... نگران نباشن!)

 

حالا همین موضوع توی معماری هم هست. مثالش اتَمش بحران مسکنه.  مساله خیلی ساده است مردم مشکل مسکن دارن و یه سرپناه می خوان بله فلان مسئول رجوع می کنه ببینه این استادای معماری چی می گن یکی شروع می کنه از نقش حیاط، به عنوان تصویر آسمان در قلب خانه گفتن اون یکی از حریم و چه و چه های معماری سنتی و با هویت ایرانی می گه و قص علی هذا که بیشتر شبیه رمان های نوستالژی گونه است تا راه حل برای آینده و بیش از این که به اینده تعلق داشته باشه به گذشته مربوطه!

و همین می شه که همون دولتی که داشت معماری ایرانی اسلامی رو توی بوق و کرنا می کرد دست آخر خودش می ره سراغ سیستم های ساخت و ساز سریع مسکن، پیش ساختگی و ... که نهایتا یه مکعب می دن بیرون. چرا؟؟ چون هیچ کس نگفت خوب آقای فلان مسئول ما این سیستم های ساخت جدید رو بررسی کردیم اینا با نیازهای اجتماعی اسلامی (و نه چهار تا فرم عهد اسلامی مثل حیاط مرکزی و گنبد و قوس و ...) سازگاری بیشتری دارن و اینم ده مدل طرح که از پتانسیلای این سیستم های ساخت سریع برای هدف ما استفاده کرده و ... 

 

حالا این وسط باید دید  اینایی که تا دیروز دم از مشکل مسکن می زدن چی می خوان بگن ازین به بعد خوب مسکنم که خیلی زیاد تولید شد حالا چی رو سرو کلاسا بگیم ... ؟؟ این می شه که اصولا اون مکانیزم دوم این قشر فرهیخته به کار می افته.  مکانیزم دومی که این قبیل ادما پیش می گیرن جالبتره همین ها که تا دیروز می گفتن فلان مشکل باید حل شه و راه حل های تعارفی ارایه می دادند امروز نون رو توی نقد و فحش و بد و بیراه گفتن به مجری همون راه حل های کشککی خودشون می بینن. خوب بالاخره استاد دانشکده معماری یه چیزی برای نقد کردن تو کلاس باید داشته باشه! دیروز نیاز به مسکن و عدم توجه دولت به این نیاز؛  امروز اما سوژه ی بهتر!!! بحران هویت و فلان و بهمان مشکلات حاصل از همین راه حل! دیروز نقد مساله امروز نقد راه حل...

 

احمدی نژاد


و این طوری که جامعه ی ما رو می شه به سه دسته بزرگ از آدم ها تقسیم کرد:

الف- یکی دو نفری که کار می کنن

ب- 300،400 نفری که نقد می کنن و از این راه رزق و روزی می خورن.

ج- سه چهار هزار نفری که کارشون روضه خوندنه و مدام می گن این اسلامی نیست اون ایرانی نیست و دست آخر یادش به خیر زمان های قدیم خونه مون این جوری بود اون جوری بود حیاط داشت و قص علی هذا ... دم از انتظار مهدی می زنن اما تا وقتی سر منبر و ... باشه نه وقتی پای عمل و به چالش کشیده شدن تعارفتمون بیاد.

 

پانویس:

(به یه معنا ما ایرانی ها همیشه دوست داریم تا  مسایل رو در انتزاع نگه داریم و هیچ وقت به عینیت تبدیل نشن درست مثل داستان قهرمان هامون که تا زمانی که زنده هستند یا یادی ازشون نمی کنیم یا منتظریم اولین اشتباه  و اظهار نظر مخالف ما و نه لزوما غلط رو در مورد مساله ای ابراز کنن و اون موقع است که همه با هم بهشون حمله کنیم اصولا دوست داریم قهرمان هامون مرده باشن مثال های زیادی هم داره مثلا افروغ در حالی که کتاب محتوی گرایی و تولید علم رو در بسط دغدغه های رهبری در مورد وحدت حوزه دانشگاه و جنبش نرم افزاری و ... نوشته  بود اولین حضورش در پارک ملت آماج حمله قرار گرفت یا خیلی های دیگه مثل دکتر عباسی مثل خود آوینی در زمان حیاتش و و و ...)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۴

 


"وی با همکاری دو تن از همکارانش به سال ۱۳۶۱، جهاد گروه پزشکی را در دانشگاه علوم پزشکی ایران تأسیس کرد. این گروه در واقع هسته اولیه جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران بود که در سال ۱۳۶۵ شکل گرفت. کاظمی تا سال ۱۳۷۰ مسئولیت بخش طرح‌ها و تحقیقات آن را بر عهده داشت. از سال ۱۳۷۱ همراه با تغییرات ساختار مدیریتی جهاد دانشگاهی در سمت ریاست جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی ایران به فعالیت پرداخت که تا آخر عمرش ادامه داشت.در طی این منصب مراکز درمانی متعددی تأسیس و گروه‌های مختلف پژوهشی راه اندازی شد. پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی، از مهمترین این مراکز بود که به سال ۱۳۷۰ تاسیس شد. و با مدیریت وی به فعالیت پرداخت."

 

 

فقط کافیه برای یک لحظه تصویر دیگری رو که دکتر کاظمی آشتیانی می تونست بهش برسه رو تصور کنیم. سخت نیست! خیلی از اساتید دور و برمان این گونه اند مثلا چنین تصویری:

 

" وی پس از پایان تحصیلات تا کنون 1256 مقاله ی علمی در نشریات معتبر خارجی و داخلی منتشر کرده و هم چنان در حال تحقیق و پژوهش در ... می باشد. وی هم چنین در ادامه ی نقد وضعیت علمی کشور از نبود امکانات برای انجام پژوهش های علمی انتقاد کرد" ... همین!

 

البته هر دو تصویر قابل احترام و قطعا مفید و لازم اند اما به عنوان دانشجو به خودم حق می دم تا تاثیر این دو تصویر رو در زندگی بشر، وضعیت جامعه ی علمی کشور و... با هم مقایسه کنم. کسی که یک تصویر کلی برای پژوهش گران جوان مملکتش درست کرد و به تلاش های قبل و بعد خودش جهت داد و در کاظمی آشتیانی دوم (که همان طور که گفتم کم هم نیستند!) کسی که صرفا تلاش کرده، انبوهی از اطلاعات و تلاش هایی که معلوم هم نیست به کجا خواهد رسید رو تولید کرده و قص علی هذا...

 

در واقع اون چیزی که جامعه ی امروز ما بیش از هر چیزی بهش نیاز داره افرادی هستند که با شکل دادن به تلاش های بقیه و خودشان به دنبال کشیدن انبوه تلاش ها و انبوه اطلاعات و مقالات، فرزندان این سرزمین به سمت و سوی درست باشند. کاری که حسن عباسی بهش دکترین، رهبر اون را با گفتمان وسایرین هر کدوم به اسامی مختلف می خونن. حالا به دغدغه ی یکی از دوستان شهرساز توجه کنید:

 

 

بالاترین سطح کارهای علمی جهت دهی به دانش بر اساس ارزیابی وضع موجود آن است, مسئله ای که در مورد دانش شهرسازی در ایران دیده نمی شود, به نظر می آید پر کردن رزومه و بالا بردن درجه علم دو انگیزه اصلی دانشجویان و اساتید برای تدوین کتاب و مقاله در این حییطه است, این موضوع تحولات این دانش را به تابعی از تحولات این دانش در کشورهای تولید کننده تبدیل کرده است در حالی که وضعیت واقعی شهرها و مسائل شهری انها در ایران تفاوت عمده ای با کشور ها غربی میکند کمتر کسی به این مسائل توجه کرده است.

به عبارت دیگر در چنین شرایطی تولید بدنه اصلی  دانش نه بر اساس نیاز واقعی شهرها و محیط ها بلکه بر اساس احتمال فروش بیشتر یا چاپ شده و اصطلاحا گل کردن تولید می شوند,

برخی از مراکز و اساتیدی هم که پتانسیل جهت دهی به تحقیقات پیش رو را دارند از این ظرفیت استفاده نمی کنند در این شرایط وظیفه جوانتر هاست که با بیانی مستدل به این امر بپردازند.

از وبلاگ نقد شهر:  پست دانش افسار گسیخته

 

"آینده به نوع کاملا متفاوتی از انسان، با نوع کاملا متفاوتی از ذهن تعلق دارد خالقان و همدلان، تشخیص دهندگان الگو و سازندگان معنا. این گونه از آدم ها هنرمندان، مخترعان، طراحان، داستان گویان، مراقبت کنندگان، تسلی دهندگان، متفکران تصویر کلی امور اکنون غنی ترین پاداش های جامعه را به دست می آورند و در بزرگترین شادی هایش سهیم می شوند."

قسمتی از مقدمه کتاب ذهن کامل نو نوشته ی اچ هنبیک


دکتر کاظمی آشتیانی - مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست




مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:

یک مرد دوست داشتنی! (دکتر فلامکی)


هم چنین مطالب مرتبط با تصاویر، ونقد و انقلاب اسلامی، دغدغه هام،   هم میتونید ببینید :)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۱ ، ۲۳:۴۱