یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معماری معاصر» ثبت شده است

هفتم شهریوره، سمت خدا آقای قرائتی داره صحبت می کنه!!! و من داخل آشپزخانه یادداشت روزانه ای در مورد معماری اسلامی و ... می نویسم :)

 

بحث اقای قرائتی در مورد اینه که اسلام چه قدر برای انسان ارزش قائل شده و خداوند راضی نیست که مثلا اگر کسی وسط نماز جماعت یاد کاری افتاد نتونه نیت فرادا کنه یا مثلا حتی!! اگه دستشویی داشت با همه ی حرمت شکستن نماز این جا رو راضی نیست بنده اش زجر بکشه : )

و جالب تر در شان انسان  و  در ارتباط با دیگران می گه نماز رو بشکن و قرض دیگران رو اگر در حال نماز طلب می کنند بده بعد ... حالا بحث اقای قرائتی این جا اینه که چرا با وجودی که خداوند برای بنده و ذات و وجود بشر و انسان تا این حد ارزش قایل شده و به قول یکی از دوستان اتفاقا اسلام اصالت انسانه نه خدا !!!! ما شدیم کاسه ی داغ تر از آش و به زعم این که مردم باید سخنرانی گوش بدن روضه براشون خوبه و قص علی هذا می یایم و مثلا وسط دو نمازجماعت سخنرانی می کنیم؛ یا مثلا شب قدر به زور وسط قران به سرگرفتن و نه قبل و بعد از اون به روضه خوندن می پردازیم و ...

 

دقیقا این وضعیت رو می شه توی معماری اسلامی و سنتی هم دید الان وضعیت معماری معاصر مملکت رو می شه این طور هم تصویر کرد که با وجودی که خانه های سنتی و بافت فرسوده ی شهری به هیچ وجه وضعیت خوبی نداره و مردم واقعا به زندگی کردن در مثلا یه بنای مدرن اما متناسب با نیازهای اسلامی و نه فرم سده های گذشته ی معماری اسلامی تمایل نشون  می دن،  ما با اصرار مون بر گنبد و مناره و مسکن با هویت ایرانی اسلامی که به نظر می رسه تو نظر خیلی ها فقط هم در فرم و شکل خاصی خلاصه می شه، به معنای واقعی کلمه فرصت ایجاد مسکن مناسب با نیازهای مردم (حتی اگر مثلا با فرم غیر ایرانی و اسلامی هم که باشه )رو از جامعه می گیریم!! در حالی که واقعا اسلام هم چیزی به جز توجه به نیاز های انسانی نیست حالا این نیازهای انسانی نیازهای روحی، عرفانی و اجتماعی و ... رو هم در برمیگیره... اما وقتی گفتمان حاضر در معماری کشور و تصویر شکل گرفته از یک معماری اسلامی یا ایرانی در ذهن بسیاری از مردم و از همه بدتر دانشجوهای دغدغه مند معماری کشور تا این حد پایین اومده که یه تصویر قوس و گنبد داره دیگه نمی شه انتظاری داشت این پتانسیل عظیم ینی بچه های دغدغه مند در معماری که به دنبال راه درست اند بتونن کاری برای معماری معاصر انجام بدن.

اصالت در معماری اسلامی معاصر باید به عملکردها، حریم ها، ساماندهی های فضایی، تناسب با "سبک زندگی اسلامی، ایرانی" یا همان life style ایرانی اسلامی باشه و نه این که وقتی من فرم ساختمانی رو دیدم بگم ایرانیه!!! هرچند اون هم می تونه باشه اما اگر ادعای معماری اسلامی داریم اصل قضیه رو نباید فدای مستحبات کنیم! و به این معنا باید گفت هر معماری خوبی که با نیازهای انسانی از دیدگاه اسلام مطابقت داشته باشه معماری اسلامیه! هرچند حاوی هر فرم متناسب با همون نیازها هم باشه!!

 

 

 

تنها ادعایی که می شه برا ی نفی این داستان متصور شد قید "ایرانی" معماری اسلامیه. چرا که مثلا ادعا می شه ما در سده های قبل معماری اسلامی در ایران هند، مصر و ... داشتیم اما هرکدام به سبک و رنگ و بوی منطقه ی خودشان. این وضعیت البته قابل بحث و گفت و گوست و از آن تصور قبلی کمی پیچیده تره. یکی از جواب ها برمیگرده  به ماهیت عصر جدید که بیان معماری یکسان  و یک شکل نمی تونه شکل بگیره چرا که می شه گفت بیان معماری یکسان در گذشته هم ریشه در تکنولوژی، مصالح و سازه ها و روش های ساخت یکسان در یک منطقه داشته در صورتی که امروز می بینیم انواع سازه ها انواع مصالح و ... وجود دارن و به این معنا می شه گفت باید شاهد کثرت گرایی در بیان معماری معاصر باشیم که همین طور هم هست.

 

قطعا دلایل بیشمار زیادی هم می شه برای این موضوع ذکر کرد اما فعلا چیزی به خاطرم نمی یاد. گرچه چیزی از اهمیت اون اجبار کم نمی کنه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۷:۰۳

عرضم به حضورتون اواخر تیرماه بود و وسطای امتحانات که به توصیه یکی از دوستان کمر همت بستیم تا در جلسه ای به بزرگداشت دکتر صارمی شرکت کنیم. این متن قرار بود خیلی پیش تر از این ها به عنوانش (که همان موقع داخل جلسه انتخاب شده بود) وصل بشه اما تردید در مورد ضرورت و درستی نادرستی کار و همین طور بعدتر ها در مورد لحن و جدی و طنز بودن متن؛  بارها و  بارها نوشتن این داستان رو به تاخیر انداخت.

ماجرا رو با شاهد حرف هایی که بالا زدم شروع می کنم یعنی قسمتی از همون چرک نویس ها! :

 

"شرح زیر نه غرض ورزانه است و نه سعی در معرفی چیزی جز واقعیت را دارد بلکه صرفا گزارش یک نیم روزی است که یک دانشجوی سال چهارمی به توصیه یکی از دوستان برای شناختن دکتر علی اکبر صارمی تصمیم گرفت تا سراغ بزرگداشت دکتر صارمی را بگیرد و به همین سبب از درس و مشق زد و تا فرهنگسرای نیاوران همت گمارد و رفت!! گرچه شب امتحان تحلیل فضاهای شهری!! ..."


و البته بعد تر ها این جا هم اشاره هایی بهش داشتم:

"شنبه بعد از ظهر در فرهنگسرای نیاوران بزرگداشت دکتر صارمی برگزار شد. اون وسطای مراسم یه مرد دوست داشتنی فرصت حرف زدن پیدا کرد. بی تعارف مریدش شدم وقتی در بین همه ی اون هایی که به اسم وطن دوستی فقط از وضع موجود می نالیدن و مدام حرف از رفتن اون ور آب می زدن! رفت بالا و اومدن ما رو (اون هم شب امتحان) موجه کرد،  یادداشتی آماده کرده بود در مورد آموزش معماری و این که با وجود 400، 500 مدرسه معماری ای که داریم!! باید چه کنیم و چه نکنیم ..."

 



اما اصل ماجرا ...  بعد از این که نیم ساعتی دیر به جلسه رسیدم و افتتاحیه ی نمایشگاه کارای استاد رو از دست داده بودم؛ تازه فهمیدم مادر زنم چه قدر دوستم داره؛! فرصت به پذیرایی رسیده بود!!پذیرایی ای که صمیمیت توش شبیه یه مهمانی دوستانه بود و البته غرفه ی سه چهار تا شرکت اسپانسر بوی پول و تبلیغ  می داد.

 

از یه سری حواشی که بگذریم .... چهره ی بعضی ها خیلی خیلی جالب بود و اصلا داستان اصلی از نگاه های همین دو سه نفری که مثل صاب مجلسا(صاحب مجلس ها) وایساده بودن کنار سالن و یه هم چین نگاه هایی می کردن که اره ما این مراسم رو اجرا کردیم، شروع می شه.

این نگاه ها با اون دو سه کلیپ بلند معرفی اون دو سه شرکت که هویت اون دو سه نفر صاب مجلس رو مشخص می کرد همچین اصل موضوع رو تحت الشعاع قرار داده بود. که یادم رفت اومدم با دکتر صارمی آشنا بشم و بزرگداشتش کنم!!! شاید هم البته اصلا انتظار و حضور من توی اون جمع غلط بود همه یا کارمندای شرکتایی بودن که به نوعی دکتر باهاشون همکاری کرده بود یا دانشجوهایی که شاید (اگه بی انصافی کنم) قرار بود توی اون شرکتا جذب شن (یعنی می خوام بگم یه همچین احساسی رو منتقل می کردن حالا اصل قضیه چی بود الله اعلم).

این وسط تنها کسی که دکتر رو نمی شناخت شاید من بودم همین هم بود که از نگاه من جلسه ای که حتی وقتی مستندی از صحبت های دیگران در مورد دکتر رو پخش کردن بیش از همه چهره ی مصاحبه کننده ها و (نه بزرگان و اساتید مصاحبه شونده )  و ریزه کاری و حتی جلسات داخلی گروه مستند ساز خیلی بولد تر و بیش از تصویر خود استاد به چشم اومد. یعنی به یک معنا بزرگداشت دوستان دکتر صارمی و نه خود استاد!!!

این وسط، سخنرانی دو نفر فقط در مورد خود استاد بود یکی مهندس زین الدین و دیگری دکترفلامکی که شرح سخنرانی اول دکتر فلامکی اینجا آمد و صحبت مهندس زین الدین هم مجال دیگری رو می طلبه که به نظرم عالی ترین توصیفی بود که در مورد دکتر صارمی شنیدم و حتما برای ادای دینم به استاد صارمی خواهم نوشت.

 

البته همه و همه ی این رنج و مشقت ها رو تحمل کردم تا خود استاد(که با این وضعیت بزرگداشت استاد هنوز هم به نظرم زوده در موردشون قضاوت کنم چون واقعا نهایتا هم چیزی دست گیرم نشد) بیاد بالای سن و صحبت کنه که اون تیرمون هم به سنگ خورد کاری ندارم اما یه صحبت استاد واقعا اعصاب و روانم رو متلاشی کرد. وقتی استاد روی سن داستانی از تردید بین ماندن و رفتن رو گفت و این که چون ازدواج کرد و گرفتاری های این طوری مونده و داستان دانشجوهایی که برای کار و شرایط بهتر می رن اون طرف! حرف غلطی نبود ضمن این که شاید اون بالا و با توجه به طبع شوخ ایشون شاید همه ی حقیقت و دلیل ماندن هم نبود اما من وقتی همه ی این ها رو کنار تند و تند از ایران و وطن و ... حرف زدن مصاحبه شونده هایی مثل استاد سیحون و امانت و ... گذاشتم تازه به این حقیقت رسیدم که وطن دوستی اصولا بر دو نوعه!

 

یکیش شاید اینه که ایران وطنته دوسش داری از این جهت که تنها جایی توی این جهانه که متعلق به خودته، مردم خودت، سرزمین خودت، خاک خودت و قص علی هذا همش متعلق به تواند و حق تو!!  پس تا وقتی شرایط مشابهه، موندن این جا به هرجای دیگه توی این جهان ارجحه و دومین نوع وطن دوستی هم این که وطنته، خاکته و مردمت!  تو نسبت بهشون مسئولی ... اگه یه جای کار می لنگه ... اگه نظام حاکم غلطه و هر مشکل دیگه توی معماری ، حکومت و ... تو مسئولی وایسی و برای مردمت و به خاطر وطنت درستش کنی!! هرچند شرایط بهت سخت بگیره ... یعنی به نظرم دومی بیشتر از این که حق برات بیاره مسئولیت سازه ...

 

اما این آخر کار باید بگم جدا از همه ی این حرف و حدیث ها، شاید از همون اول هم برگزاری دومین نکوداشت برای دکتر یه جورایی معلوم بود که قرار به معرفی استاد نیست ... باز هم میگم انتظارم از یه معرفی جامع و کامل از استاد شاید غلط بود همین طور این طور قضاوت کردن و همه رو به یه چوب زدن اما فکر کردم دونستن این مطالب و نظرات کاملا شخصی برای دوستانی که زحمت برگزاری مراسم رو کشیدن جالب باشه... همین!


دکتر علی اکبر صارمی




مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:

زندگی مسابقه نیست! (دکتر افشار نادری)

 یک مرد دوست داشتنی! (دکتر فلامکی)


تکه نگاری هایی از شب معمار - نگاه دانشگاه به جامعه (دکترمظاهریان)

تکه نگاری هایی  از شب معمار- یک فرصت تاریخی(دکترکاوه بذرافکن)

تکه نگاری از سمینار مهندس نوحی- قسمت اول

تکه نگاری از سمینار مهندس نوحی + مشهدی میرزا!!!


هم چنین مطالب مرتبط باو همایش ها و نقد و معماری معاصر  رو هم میتونید ببینید :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۶:۳۸

ب نظر می رسه داستان اصرار ما بر معماری اسلامی اون هم در قالب فرم و شکل و همایش ها و مسابقاتی از این دست ک طراحی نماهای شهری   و ... کاملا داستان بی سر و ته و بی عاقبتیه در حالی که اگه اصرارمون رو روی معماری درست گذاشته بودیم و این ک مثلا می یومدیم ی سری از اصولی ک اسلام برای خانه و ... معین کرده رو در می آوردیم و روی اون ها اصرار می کردیم و سعی می کردیم معماری معاصر با مصالح و ابزار معاصر فرزند زمان خودش باشه این درست تر بود...

 

اما مساله ی مهم دیگه ای هم هست ب خصوص وقتی حرف های گهری و ... رو توی کتاب مبانی معماری معاصر غرب خوندم ی تفاوت آشکارا بین خودمون و اونها پیدا کردم این داستان توی صحبت های مندرج توی معماری جهان زارعی هم ب وضوح این تفاوت عمده بین ما و اون ها رو نشون می ده و حتی و حتی در کتاب سازه در معماری ... تفاوت اینه که اون ها نسبت ب راهی ک رفتن مطمئن و رو به آینده اند اما ما ایرانی ها کلا با یه دید بد به تکنولوژی و ...  داریم نگاه می کنیم شاید آرزویی که خیلی از ما در خفا مون کرده باشیم این که کاش تیر آهن نمره فلان نبود کاش بتن نیومده بود تا می تونستیم بی دغدغه و بدون انتقاد قوس و قزح بسازیم!!!  ما بیشتر از این ک به سمت اینده باشیم حسرت گذشته رو می خوریم و ب از دست رفتن گذشتمون نظاره گریم.


معماری-فرم های مکعبی کیوب

 

معماری-فرم های مکعبی کیوب 2


معماری-فرم های مکعبی کیوب 3


ی نکته ی دیگه هم توی این داستان هست که جالبه و موضوع جالبی برای ی تحقیق می تونه باشه ک نظر مردم در مورد این معماری معاصر و معماری سنتی چیه؟؟ ایا این همه ب گذشته چشم داشتن و نسبت ب وضعیت الان گلایه داشتن این رو نمی رسونه ک معماری معاصر ما چیزی برای گفتن نداره؟؟ دانشجوهای وروردی جدید چی؟ مذهبی ها و ...؟

 

پانویس:

1: گرچه همین معماری خوب هم به مراتب اسلامی تر است رجوع کنید به اینجا (لینک های معماری به سبک انقلاب اسلامی، و ...؟؟؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۶

عرضم به حضورتون ما ایرانی ها اصولا عادت داریم تعارف بزنیم، مدام بگیم آقا ما اقتصاد اسلامی داریم چرا بانکا باید ربا بدن آقا ما معماری اسلامی داریم چرا باید وضعیت معماری شهر امون این جوری باشه و ...  و درست مثل تعارف به حساب کردن شام بچه ها ی محل، موقع عمل که می رسه چیزی تو چنته نداریم!!  حالا می گم چرا اینا که گفتم همش تعارفه ...

 

اصولا به نظر می رسه یه مکانیسم خیلی خیلی جالب در جامعه ی ما قابل شناساییه و اون اینه که بعضی مسایل اصولا مسایلی هستند که باید بمونن و حل نشن خیلی از راه حل ها باید همیشه مطرح شن  و اجرا نشن چون حیات اجتماعی، سیاسی و ... یه قشری از جامعه به حل نشدن، اجرا نشدن، بحث نشدن و  ... اون مسایل بستگی داره. و اصولا ازهمین بابت هم هست که فرضا بیست سال توی این مملکت دم از تحول اقتصادی و اقتصاد اسلامی می زدیم و مدام می نالیدیم و وقتی یه کله خراب مثل احمدی نژاد پیدا شد که این طرح رو اجرا کنه تازه فهمیدیم ای بابا اقتصاد اسلامی در حد یه تعارف باقی مونده و احمدی نژاد (درست مثل جامعه که منتظر جواب نمی مونه) واینمیسه که حالا  متفکرای حوزه و دانشگاه بشینن اقتصاد اسلامی بنویسن و به قول عباسی می ره سراغ جواب! جواب رو کی داره؟ استادای غرب زده ی فلان دانشگاه کشور و نتیجه این میشه که اقتصاد مملکت تحول می کنه اما به سمت اقتصاد غربی تر... و این وسط این همه سخنران می مونن خوب حالا چی بگیم ؟ چی چی رو لغلغه کنیم؟ (که البته اونم آخر متن می گم چی میکنن ... نگران نباشن!)

 

حالا همین موضوع توی معماری هم هست. مثالش اتَمش بحران مسکنه.  مساله خیلی ساده است مردم مشکل مسکن دارن و یه سرپناه می خوان بله فلان مسئول رجوع می کنه ببینه این استادای معماری چی می گن یکی شروع می کنه از نقش حیاط، به عنوان تصویر آسمان در قلب خانه گفتن اون یکی از حریم و چه و چه های معماری سنتی و با هویت ایرانی می گه و قص علی هذا که بیشتر شبیه رمان های نوستالژی گونه است تا راه حل برای آینده و بیش از این که به اینده تعلق داشته باشه به گذشته مربوطه!

و همین می شه که همون دولتی که داشت معماری ایرانی اسلامی رو توی بوق و کرنا می کرد دست آخر خودش می ره سراغ سیستم های ساخت و ساز سریع مسکن، پیش ساختگی و ... که نهایتا یه مکعب می دن بیرون. چرا؟؟ چون هیچ کس نگفت خوب آقای فلان مسئول ما این سیستم های ساخت جدید رو بررسی کردیم اینا با نیازهای اجتماعی اسلامی (و نه چهار تا فرم عهد اسلامی مثل حیاط مرکزی و گنبد و قوس و ...) سازگاری بیشتری دارن و اینم ده مدل طرح که از پتانسیلای این سیستم های ساخت سریع برای هدف ما استفاده کرده و ... 

 

حالا این وسط باید دید  اینایی که تا دیروز دم از مشکل مسکن می زدن چی می خوان بگن ازین به بعد خوب مسکنم که خیلی زیاد تولید شد حالا چی رو سرو کلاسا بگیم ... ؟؟ این می شه که اصولا اون مکانیزم دوم این قشر فرهیخته به کار می افته.  مکانیزم دومی که این قبیل ادما پیش می گیرن جالبتره همین ها که تا دیروز می گفتن فلان مشکل باید حل شه و راه حل های تعارفی ارایه می دادند امروز نون رو توی نقد و فحش و بد و بیراه گفتن به مجری همون راه حل های کشککی خودشون می بینن. خوب بالاخره استاد دانشکده معماری یه چیزی برای نقد کردن تو کلاس باید داشته باشه! دیروز نیاز به مسکن و عدم توجه دولت به این نیاز؛  امروز اما سوژه ی بهتر!!! بحران هویت و فلان و بهمان مشکلات حاصل از همین راه حل! دیروز نقد مساله امروز نقد راه حل...

 

احمدی نژاد


و این طوری که جامعه ی ما رو می شه به سه دسته بزرگ از آدم ها تقسیم کرد:

الف- یکی دو نفری که کار می کنن

ب- 300،400 نفری که نقد می کنن و از این راه رزق و روزی می خورن.

ج- سه چهار هزار نفری که کارشون روضه خوندنه و مدام می گن این اسلامی نیست اون ایرانی نیست و دست آخر یادش به خیر زمان های قدیم خونه مون این جوری بود اون جوری بود حیاط داشت و قص علی هذا ... دم از انتظار مهدی می زنن اما تا وقتی سر منبر و ... باشه نه وقتی پای عمل و به چالش کشیده شدن تعارفتمون بیاد.

 

پانویس:

(به یه معنا ما ایرانی ها همیشه دوست داریم تا  مسایل رو در انتزاع نگه داریم و هیچ وقت به عینیت تبدیل نشن درست مثل داستان قهرمان هامون که تا زمانی که زنده هستند یا یادی ازشون نمی کنیم یا منتظریم اولین اشتباه  و اظهار نظر مخالف ما و نه لزوما غلط رو در مورد مساله ای ابراز کنن و اون موقع است که همه با هم بهشون حمله کنیم اصولا دوست داریم قهرمان هامون مرده باشن مثال های زیادی هم داره مثلا افروغ در حالی که کتاب محتوی گرایی و تولید علم رو در بسط دغدغه های رهبری در مورد وحدت حوزه دانشگاه و جنبش نرم افزاری و ... نوشته  بود اولین حضورش در پارک ملت آماج حمله قرار گرفت یا خیلی های دیگه مثل دکتر عباسی مثل خود آوینی در زمان حیاتش و و و ...)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۴