یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

۸ مطلب با موضوع «مثلا اندیشیدنی هایم!! - Thinking :: معمار باید سیب زمینی نباشد - تصاویری از مطلوب هایم» ثبت شده است

به نام حق ...


کارگاه کارآگاه شهر، به همت بچه های خوب اوانت تی وی تموم شد

دو روز فشرده در 8 کارگاه که خیلی خوب تنظیم شده بود شسته رفته، منظم و با ساختار و فکر شده! درست مثل وحید اشتری، میلاد گودرزی، میلاد دخانچی و البته جلیل محبی و بقیه که تکلیفشون با خودشون و کاری که میخواستن انجام بدن روشن بود.

 

این کارگاه گیرای ذهنی ای مثل عدالت خواهی مصداقی و عدالت خواهی ساختاری و ... رو برام خیلی روشن حل کرد و یه راه جدید مساله محور باز شد.

انرژی فضا، ادم های خوبی که از تمام کشور دور هم جمع شده بودیم دغدغه های ادم ها، وجود صاف و ساده، روشن و پاک این ادم ها دوستان خوبی که از قشم، بروجرد، نهاوند، آمل و ... پیدا کردم عدالت خواهی شون و ... همه و همه کاری کرد که حسابی آخر کار گریه ام گرفته بود ازین لطف خدا ازین رحمتی که نسبت به این جمع احساس میکردم و ازین جمعی که بعد مدت ها حسابی تکونم داد و به  وجدم آورد. نسبت به آینده ی جمهوری اسلامی امیدوار شدم و خدا رو شکر کردم که کسانی بین ما هستند که برای امر به معروف و نهی از منکر و حل مسایل و مشکلات انضمامی کشور اینطور بلند شدند سر پا (مثنی و فردی) و پای همه چیز وایسادن. اصلا بعضی جاها ادم خجالت میکشید که جایی احضار نشده جایی دادگاهی نشده و ... :))

 

آدم ها به اندازه ی مسئولیت ها و تعهد ها و دغدغه هایی که دارن بزرگن، بزرگ! بعضی ها خیلی بزرگ ...



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۲۲


صباغیان ستاد راهیان نور


خدا بیامرزدشون

من خیلی با ایشون اشنایی نداشتم

 

فقط واسه کارهای طراحی یکی از یادمان ها هی رفت و امد داشتیم ب ستاد

بعد هم ک دو سفر با هم رفتیم مناطق غربی

 

یادش بخیر

چیزهایی ک از ایشون یادم مونده این هاست

این ک خیلی بیش از بقیه ی ادم هایی ک معمولا توی این سمت ها و کارها هستن از معماری سر در میاورد اعتراف کنم ک چیزهای خوبی ازشون یاد گرفتم

دغدغده اش برای یادمان ها کلیدواژه هایی ک با حوصله وارد کارهای بجه ها میکرد مثل حفظ موزه طبیعی جنگ، نگاه کلان تر به یادمان مثلا کاری که برای معیشت مردم منطقه باید بکنه و ازین دست چیزها

و ازون طرف چقدر با حوصله شنیدن حرف های ما، حتی وقتی دانشجویی دری وری هم میگفت :)

ازون طرف سر و کله زدن با مقامات محلی اونجا

وقت گذاشتن و سر کشی

مثلا تا فهمیدیم دارن چیزی میسازن رفت مریوان و دزلی و ...

 

این ک خیلی خوب بلد بود با دانشجو  ها کار کنه این هم برام عجیب بود

چقدر خوب این هم دانشجو و استاد معماری ر بسیج کرده بود واسه این یادمان ها، چند تا امیر ارتش و سپاه اورده بود و چند تا از جانبازان و فرماندهان جنگ، یکی دو نفر از جهاد سازندگی و ... هر گروهی یه استاد راهنمای معماری داشت چند نفر هم همیشه از دانشگاه دعوت بودن برای نقد انصافا کار متقنی بود. گاهی حتی فکر میکردم چه لزومی به این همه حساسیت و وسواس هست ...


در عین حال توی اون اجرایی ترین کارها هم بود

توی خاک برداری و سر و کله زدن با کارگر و مهندس تا مذاکره با امیر ارتش و سپاه و ...

و ازون طرف سازمان میراث فرهنگی و ... سر ثبت یادمان ها و چیزای دیگه

 

یه خاطره شیرین هم ازش دارم

با همه ی این ک ادم با صلابت و محکمی ب نظر میرسید

خیلی شوخ و بخند بود

یادمه سر یه مساله ای گروه دانشجویی ما ک قرار بود روی دزلی کار کنه چقدر ناراحت بودیم اصلا ی جو بدی بود توی بچه ها

شب اقای صباغیان اومد با شلوار کردی و یه چهره گشاده یه سری خاطرات شیرین تعریف کرد از دوران بسیج محلات بودنش

فکر کنم مربوط ب همین مسجد میثم میشد یا مسجد ابوذری ...

از ازمون جیگر :) انقد خندیدیم ک روده بر شده بودیم

 

چقدر گاهی دوست داشتم مثل ی همچی نفری بشم انقد با صلابت انقد منظم در برگزاری مدون جلسه ها انقد پیگیر عین این ک دور هم نبود

 

توی همین مدت کم خاطرات شیرین کم نیست

جقدر اذیتش کردیم سر تحویل کار

چقدر اون کله پاچه ی سر صبح مریوان چسبید و دلپیچه های بعد توی مسیر ک اقای صباغیان فکرش ر کرده بود و کلی دلستر اورده بود :)

 

بهش اعتراض کردیم ک اخه مرد حسابی ما ر با اتوبوس ۴۰ صندلی کجا میبری

میگفت راهیان نوری ها با همین ها میان قراره واسه اون ها طراحی نین داریم دقیقا شرایط اون ها ر احرا میکنیم

خلاصه یه سفر سخت راهیان نوری با هم رفتیم چقدر غر زدیم چقدر شوخی کرد چقدر خوش گذشت چقدر زود گذشت ... :(

 

لا به لای همه این عکس ها و خاطرات شهید با بزرگان بسیجی ها هم خدمتی ها

یه جایی هم برای انبوه خاطرات شیرین دانشجوهای معماری باز کنین


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۲۱:۴۲

زندگی مسابقه نیست!

 نقدی بر صحبت های دکتر افشار نادری در برنامه ی نقش مسابقات در پیشبرد معماری

 

سلام دوستان مطلب رو این جا منتشر کردم و هم در وبلاگ :) منتظر نظرات سازنده دوستان


حول و حوش 19 دی ماه سال گذشته بود که برنامه ای رو مجله ی همشهری معماری تدارک دیده بود موضوع خیلی جذابی داشت و برعکس خیلی از همایش ها و سمینار های عقیم دیگر به نظر میرسید که بوی دادخواهی و تغییر و تحول می داد. مراسم با سخنرانی کاملا اتفاقی و برنامه ریزی نشده ی دکتر  کامران افشار نادری شروع شد در واقع به خاطر حضور اتفاقی ایشان در مراسم قرار شد مطلبی را هم ایشان به عنوان مقدمه در مورد موضوع سمینار طی 5-6 دقیقه ارائه بدن. ادامه ی مطلب


نقش مسابقات در پیشبرد معماری - همشهری معماری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۴

سلام دوستان همون طور که اطلاع دارین یه بخش وبلاگ رو اختصاص دادم به گشت و گذار ها  که شامل گزارش های کوتاهی از سمینارها، همایش ها، گاهی سخنرانی ها و گاها هم (نزدیک تر به معنای گشت و گذار) سفرهام ...


قبل هرچیز فکر میکنم باید این نکته رو در مورد همه ی پست های گزارش گونه ام بنویسم. گزارش ها صرفا نظرات سخنران جلسه نبوده و نیستند. اغلب اوقات بخشی از صحبت ها و نظرات اساتید یا سخنران ها و ... که این جا ازشون نام میبرم رو میارم و بعد نظرات خودم ور در موردشون میگم گاهی ممکنه صحبت هایی که نقل میکنم صرفا برداشت بنده ازون سخنرانی باشن و حتی شاید باید بگم گاهی هم ممکنه صحبت ها و گزارش صحبت های سخنران مراسم صرفا بهانه ای برای گفتن نظرات و حرف های خودم هست!!!  :) 

. هم چنین  اگه میخاین منظورم رو از تکه نگاری بدونین به مقدمه ی دو خطی این پست نگاهی بندازین :)

 

امروز 22 اردی بهشت حول و هوش ساعت 1.5 به همت بر و بچه های انجمن علمی مراسم سخنرانی و تقریبا پرسش و پاسخی با مهندس نوحی ترتیب داده شده بود. جلسه ی خوبی بود و همین جا باید بابت پیگیری ها و زحمات دوستان تو جشنواره حرکت تشکر کنم. - (ادامه ی مطلب)

 

معماری نظریه - مهندس نوحی - علم و صنعت 92

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۳۴

دکتر فلامکی یک مرد دوست داشتنی!

 

شنبه بعد از ظهر در فرهنگسرای نیاوران بزرگداشت دکتر صارمی برگزار شد. اون وسط ای مراسم یه مرد دوست داشتنی فرصت حرف زدن پیدا کرد. بی تعارف مریدش شدم وقتی در بین همه ی اون هایی که به اسم وطن دوستی فقط از وضع موجود می نالیدن و مدام حرف از رفتن اون ور آب می زدن! رفت بالا و اومدن ما رو (اون هم شب امتحان) موجه کرد،  یادداشتی آماده کرده بود در مورد آموزش معماری و این که با وجود 400، 500 مدرسه معماری ای که داریم!! باید چه کنیم و چه نکنیم، البته من یادداشت رو دقیق خاطرم نیست به همین خاطر از این جا مطلبی رو آوردم:

 

 

موضوع مهمی که اتفاقا بسیار تاسف برانگیز هم است، تنبلی معماران و به ویژه معلمان معماری است. یک معلم معماری چه چیزی را تدریس می کند؟ متاسفانه ، معلم معماری، معماری درس نمیدهد، او در زمینه معماری چیزهایی می گوید که اگر یک معمار، از آن آگاهی نداشته باشد، نمی تواند طراحی کند. (+ زروان، + از رنجی که میبریم) معلم ابزارهای فکری متکی بر تجربه های کم و بیش ملموس را عنوان می کند و بعد ، تجربه های به دنیا آورده شده به عنوان نظریه که لزوما ساخته هم نشده اند را هم برای شما عنوان می کند.

 

 

 

واقعیت انکارناپذیر این است که ما در حال حاضر وضعیت مطلوبی نداریم و مهم ترین مسأله ما فعلا آموزش است و متاسفانه آموزش های دانشگاهی و آکادمیک روز به روز بدتر می شود.

 

 

دکتر منصور فلامکی




مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:

مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست! (دکتر کاظمی آشتیانی)


زندگی مسابقه نیست! (دکتر افشار نادری)

نکوداشت دوستان دکتر صارمی (دکتر علی اکبرصارمی)


تکه نگاری هایی از شب معمار - نگاه دانشگاه به جامعه (دکترمظاهریان)

تکه نگاری هایی  از شب معمار- یک فرصت تاریخی(دکترکاوه بذرافکن)

تکه نگاری از سمینار مهندس نوحی- قسمت اول

تکه نگاری از سمینار مهندس نوحی + مشهدی میرزا!!!


هم چنین مطالب مرتبط با تصاویر، آموزش و همایش ها و نقد  و رو هم میتونید ببینید :)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۱ ، ۰۴:۱۱

 


"وی با همکاری دو تن از همکارانش به سال ۱۳۶۱، جهاد گروه پزشکی را در دانشگاه علوم پزشکی ایران تأسیس کرد. این گروه در واقع هسته اولیه جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران بود که در سال ۱۳۶۵ شکل گرفت. کاظمی تا سال ۱۳۷۰ مسئولیت بخش طرح‌ها و تحقیقات آن را بر عهده داشت. از سال ۱۳۷۱ همراه با تغییرات ساختار مدیریتی جهاد دانشگاهی در سمت ریاست جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی ایران به فعالیت پرداخت که تا آخر عمرش ادامه داشت.در طی این منصب مراکز درمانی متعددی تأسیس و گروه‌های مختلف پژوهشی راه اندازی شد. پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی، از مهمترین این مراکز بود که به سال ۱۳۷۰ تاسیس شد. و با مدیریت وی به فعالیت پرداخت."

 

 

فقط کافیه برای یک لحظه تصویر دیگری رو که دکتر کاظمی آشتیانی می تونست بهش برسه رو تصور کنیم. سخت نیست! خیلی از اساتید دور و برمان این گونه اند مثلا چنین تصویری:

 

" وی پس از پایان تحصیلات تا کنون 1256 مقاله ی علمی در نشریات معتبر خارجی و داخلی منتشر کرده و هم چنان در حال تحقیق و پژوهش در ... می باشد. وی هم چنین در ادامه ی نقد وضعیت علمی کشور از نبود امکانات برای انجام پژوهش های علمی انتقاد کرد" ... همین!

 

البته هر دو تصویر قابل احترام و قطعا مفید و لازم اند اما به عنوان دانشجو به خودم حق می دم تا تاثیر این دو تصویر رو در زندگی بشر، وضعیت جامعه ی علمی کشور و... با هم مقایسه کنم. کسی که یک تصویر کلی برای پژوهش گران جوان مملکتش درست کرد و به تلاش های قبل و بعد خودش جهت داد و در کاظمی آشتیانی دوم (که همان طور که گفتم کم هم نیستند!) کسی که صرفا تلاش کرده، انبوهی از اطلاعات و تلاش هایی که معلوم هم نیست به کجا خواهد رسید رو تولید کرده و قص علی هذا...

 

در واقع اون چیزی که جامعه ی امروز ما بیش از هر چیزی بهش نیاز داره افرادی هستند که با شکل دادن به تلاش های بقیه و خودشان به دنبال کشیدن انبوه تلاش ها و انبوه اطلاعات و مقالات، فرزندان این سرزمین به سمت و سوی درست باشند. کاری که حسن عباسی بهش دکترین، رهبر اون را با گفتمان وسایرین هر کدوم به اسامی مختلف می خونن. حالا به دغدغه ی یکی از دوستان شهرساز توجه کنید:

 

 

بالاترین سطح کارهای علمی جهت دهی به دانش بر اساس ارزیابی وضع موجود آن است, مسئله ای که در مورد دانش شهرسازی در ایران دیده نمی شود, به نظر می آید پر کردن رزومه و بالا بردن درجه علم دو انگیزه اصلی دانشجویان و اساتید برای تدوین کتاب و مقاله در این حییطه است, این موضوع تحولات این دانش را به تابعی از تحولات این دانش در کشورهای تولید کننده تبدیل کرده است در حالی که وضعیت واقعی شهرها و مسائل شهری انها در ایران تفاوت عمده ای با کشور ها غربی میکند کمتر کسی به این مسائل توجه کرده است.

به عبارت دیگر در چنین شرایطی تولید بدنه اصلی  دانش نه بر اساس نیاز واقعی شهرها و محیط ها بلکه بر اساس احتمال فروش بیشتر یا چاپ شده و اصطلاحا گل کردن تولید می شوند,

برخی از مراکز و اساتیدی هم که پتانسیل جهت دهی به تحقیقات پیش رو را دارند از این ظرفیت استفاده نمی کنند در این شرایط وظیفه جوانتر هاست که با بیانی مستدل به این امر بپردازند.

از وبلاگ نقد شهر:  پست دانش افسار گسیخته

 

"آینده به نوع کاملا متفاوتی از انسان، با نوع کاملا متفاوتی از ذهن تعلق دارد خالقان و همدلان، تشخیص دهندگان الگو و سازندگان معنا. این گونه از آدم ها هنرمندان، مخترعان، طراحان، داستان گویان، مراقبت کنندگان، تسلی دهندگان، متفکران تصویر کلی امور اکنون غنی ترین پاداش های جامعه را به دست می آورند و در بزرگترین شادی هایش سهیم می شوند."

قسمتی از مقدمه کتاب ذهن کامل نو نوشته ی اچ هنبیک


دکتر کاظمی آشتیانی - مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست




مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:

یک مرد دوست داشتنی! (دکتر فلامکی)


هم چنین مطالب مرتبط با تصاویر، ونقد و انقلاب اسلامی، دغدغه هام،   هم میتونید ببینید :)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۱ ، ۲۳:۴۱

ساباط ی دیگر به پا شد تا قدم کوچک دیگری باشد برای آینده ی معماری کشور عزیزمان

ضمنا به زودی لینک دانلود نشریه ساباط آبان ماه هم روی همین وبلاگ درج می شه:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۸۹ ، ۱۵:۵۹

پرونده ی لاوسنیــــسم در دفتر فرهنگی

(یا طراحان چگونه نشریه می بندند؟؟)

 

          حال که در آستانه ی انتشار دومین شماره از نشریه ی سـابــاط هستیم و از طرفی هم با خبر شدیم دوستانمان در انجمن علمی در پی تدارک نشریه ای برای دانشکده هستند که به خودی خود کار بسیار حسنه ای برای بیرون رفتن از این رخوت دانشکده است در جهت حمایت از دوستانمان به فکر افتادم که تا ما را از این سمت شریف!! سردبیری بیرونمان نکردند و هنوز اساتید گویا مطالبمان را مورد مداقه قرار نداده اند تجربیات شاید این ناشی ترین سردبیر دانشگاه را برای دوستان سایر تشکل های دانشگاه و به خصوص دوستان خوبم در انجمن علمی که بالاخره مصداق هم خانه ای هایمان در مثل "چراغی که به خانه رواست به مسجد ..." هستند بنویسم تا حداقل در این چند ترممان ما هم برای این دانشکده کاری کرده باشیم. اما نکته ای که شاید باعث شد به این فکر بیافتم که این دست نوشته ی ناشیانه شاید برای دوستان دیگرم هم مفید باشد این اتفاق حسنه بود که شروع کار نشریه مصادف شد با خواندن صفحات نخست کتابی که سر کلاس طرح یک معرفی شده بود و شد راهنمایی برای مدیریت محتوایی نشریه.)"طراحان چگونه می اندیشند" برایان لاوسن ترجمه دکتر ندیمی انتشارات دانشگاه بهشتی)

         

          از آن جایی که هر چه کار نشریه جلوتر می رفت من هم کتاب ممدوح سطور بالا !! را بیشتر می خواندم توصیه های برایان!! عزیز هم بیشتر در کار نشریه نمود پیدا می کرد من هم سعی کردم در این چند خط این تاثیر را شرح دهم :

برایان لاوسن - طراحان چگونه می اندیشند


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۸۹ ، ۱۹:۱۰