تنها دویدن از نظر
ساختار روایی چیزی بین رمان و گزارش های دست نویس روزانه دارد. گاهی
خواندنش حوصله می خواهد اما به آن نقطه های اوج و چیزهای آموزنده ی کتاب می
ارزد. تنها چیزی که درست خاطرم مانده ایده ی محوری رمان، یا اگر دست نوشته
ای باشد آن اتفاق خوب و شیرین زندگی نویسنده بود: تنها دویدن!
از
آن چیزهای خوب دیگر کتاب اموختن و همراه شدن با معماری است که خود را به آب
و آتش میزند تا ایده های خود برای اسکان مقاوم و کم هزینه را در قاب
معماری با خشت و گل پیدا و پیاده کند.
دو معرفی بهتر از این کتاب :)
آن یاددشاتی که مرا به خواندن کتاب تشویق کرد :)
مطالب مرتبط دیگر در دست انداز