کاش می شد عناوین را عوض کنیم-نگاهی به مسکن مهر
ب نظر می رسه داستان اصرار ما بر معماری اسلامی اون هم در قالب فرم و شکل و همایش ها و مسابقاتی از این دست ک طراحی نماهای شهری و ... کاملا داستان بی سر و ته و بی عاقبتیه در حالی که اگه اصرارمون رو روی معماری درست گذاشته بودیم و این ک مثلا می یومدیم ی سری از اصولی ک اسلام برای خانه و ... معین کرده رو در می آوردیم و روی اون ها اصرار می کردیم و سعی می کردیم معماری معاصر با مصالح و ابزار معاصر فرزند زمان خودش باشه این درست تر بود...
اما مساله ی مهم دیگه ای هم هست ب خصوص وقتی حرف های گهری و ... رو توی کتاب مبانی معماری معاصر غرب خوندم ی تفاوت آشکارا بین خودمون و اونها پیدا کردم این داستان توی صحبت های مندرج توی معماری جهان زارعی هم ب وضوح این تفاوت عمده بین ما و اون ها رو نشون می ده و حتی و حتی در کتاب سازه در معماری ... تفاوت اینه که اون ها نسبت ب راهی ک رفتن مطمئن و رو به آینده اند اما ما ایرانی ها کلا با یه دید بد به تکنولوژی و ... داریم نگاه می کنیم شاید آرزویی که خیلی از ما در خفا مون کرده باشیم این که کاش تیر آهن نمره فلان نبود کاش بتن نیومده بود تا می تونستیم بی دغدغه و بدون انتقاد قوس و قزح بسازیم!!! ما بیشتر از این ک به سمت اینده باشیم حسرت گذشته رو می خوریم و ب از دست رفتن گذشتمون نظاره گریم.
ی نکته ی دیگه هم توی این داستان هست که جالبه و موضوع جالبی برای ی تحقیق می تونه باشه ک نظر مردم در مورد این معماری معاصر و معماری سنتی چیه؟؟ ایا این همه ب گذشته چشم داشتن و نسبت ب وضعیت الان گلایه داشتن این رو نمی رسونه ک معماری معاصر ما چیزی برای گفتن نداره؟؟ دانشجوهای وروردی جدید چی؟ مذهبی ها و ...؟
پانویس:
1: گرچه همین معماری خوب هم به مراتب اسلامی تر است رجوع کنید به اینجا (لینک های معماری به سبک انقلاب اسلامی، و ...؟؟؟