در این پست فهرست در حال تکمیلی از ضوابط و راهنماهای طراحی مرتبط با معلولین در ساختمان را به مرور تکمیل خواهم کرد. شما هم اگر منبعی سراغ دارید در بخش نظرات معرفی کنید تا اضافه کنم.
در این پست فهرست در حال تکمیلی از ضوابط و راهنماهای طراحی مرتبط با معلولین در ساختمان را به مرور تکمیل خواهم کرد. شما هم اگر منبعی سراغ دارید در بخش نظرات معرفی کنید تا اضافه کنم.
و اما این پروژه، ساختمان شماره یک
چیز دوست داشتنی این کار چالش ذهنی و فرمالی هست که برام ایجاد کرده. بیش از اون ارجاعش به فرم های دهه 40 و 50 شمسی .
اما مشکل درست همین جاست! هدف این معماری چی هست؟
این همه رنگ خاکستری برای تاکید بر فرم؟ برای «نمایش و مرئی کردن هیچ؟» این همه رنگ خاکستری چه تاثیری روی زندگی ساکنین و حتی همسایه ها داره؟
این نمونه ی خوبی از تعهد معماران و طراحان پروژه به جامعه ی حرفه ای معماری و جامعه ی هنری داره. جایی که هیچ خبری از تعهد به زندگی، تعهد به مردم نیست!
شایدتنها جایی که کیفیت های زندگی وارد طرح شده رو باید توی تراس ها، فضاهای نیمه باز توی نما پیدا کرد. که اون هم ممکنه اتفاقی و پیامد فرم باشه و نه هدف طراحی.
توضیحات طراحان خودش بیانگر ماجراست!
یک نمونه ی خوب از توجه به مساله در طراحی
چندین دهه است که معماری علاوه بر (و شاید حتی بیش از) این که بخاطر کالبدش مورد تقدیر قرار بگیره بخاطر ایده ها، کلمات و انگاره های ذهنی طراح هم مورد توجه واقع شده. این شاید بیشتر بخاطر تعلق معماری به هنر، شیوع جوایز معماری و البته پارادایم های غالب در نقد هنر باشه که به ایده های پشت کالبد یک اثر توجه نشون میدن.
انواع برخورد با ایده، کانسپت و استعاره های طراحی رو میشه بین معماران دید. خیلی ها از همین جا شروع به طراحی میکنند و خیلی های دیگه هم بعد از اتمام طراحی برای پروژه ایده هایی میبافن.
البته از نگاه من هر دو تا حدودی غلطند به نظرم معماری باید در پی حل مساله باشه. در بین اثار زیادی که این روزها میبینم این یکی متفاوت هست. ازین جهت که نه تنها ادعای بزرگ تر از واقعی از خودش نداره بلکه به درستی با تشخیص یک مساله "ورودی در پس زمینه خود نادیده می شد و بسیاری از مشتریان مرکز خرید از وجود مجموعه سینمایی بی اطلاع بودند." و تلاش برای حل اون گام برداشته و اتفاقا اگر ایده ها و مفاهیم و کانسپت هایی در مراحل بعدی مطرح شده (مثل سینماتیک بودن، سکانس ها، فرش قرمز و ...) همگی در مساله ی اصلی حل شدن و به خوبی به حل اون کمک کردن. اونطور که همه ی ایده های کالبدی و مفهومی به خوبی با هم هماهنگ اند. حتی عنصری مثل جان پناه، با ایده ی سکانس تکرر و امتداد به خوبی حل شده و این پیوند و هماهنگی تا نورپردازی جلو رفته.
راستی ماموریت معماری چیه؟ برای کی طراحی میکنیم؟ جوایز؟ همکاران معمار دیگه؟ سایت های معماری؟
یکی از چیزهایی که واقعا برام مساله شده در این سال ها همین موضوع تفکر هست
تفکر و عقل، لاجرم باید از سوال به جواب باشه بدون این که جواب قابل پیش بینی باشه پس با این حساب کسی که میاد برای اثبات چیزی (منظورم بیشتر یه حکم یا سنت الهی) تفکر میکنه به نظر میرسه ازین معنای تفکر دور هست و بیشتر داره در رویکردی کلامی دنبال دلایل میگرده تا توجیه کنه چیزی رو نه این که دنبال حقیقت باشه.
تقابل هایی مثل:
کلام - فلسفه
توجیه - تفکر
سوال به جواب - جواب به سوال
در این حول و هوش قرار میگیرند. تفکر مقید تفکر الهی عقل اسلامی و ... به نظر تفکر نیستند...
تفکر باید از هر قید و بندی رها باشه بدون پیش فرض باشه و متعهد به کشف حقیقت.
یه مثال عملی:
این که بریم دنبال دلایل اثبات ولایت فقیه بگردیم مطالعه کنیم یا تفکر کنیم اسمش تفکر نیست یه جورایی کلام هست
درست تر اینه که اگر ادم واقعا دنبال حقیقت هست اگر سعادت و شقاوت براش مهمه بره ببینه ایا ولایت فقیه درست هست یا نه؟
نظیر این مثال ها خیلی دور و برمون زیادن کافیه کمی دقت کنیم.
پی نوشت:
در فلسفه در کلام در سنت های فکری مختلف نظریات خیلی مختلفی در باره تفکر و عقل و ... هست که من فقط اسمشون رو شنیدم و چیزی ازشون سر در نیاوردم تفکر چیست هیدگر، انواع عقل در اندیشه ی ابن سینا، عقل ابزاری تمدن غرب، عقل دینی و ...
این یادداشت که نوشتم صرفا رسوبات فکر و خیال های اخیرم بود اگه دوستان منبع یا نظر کارشناسی ای دارن خوشحالم میشم کمکم کنید
به نام حق ...
کارگاه کارآگاه شهر، به همت بچه های خوب اوانت تی وی تموم شد
دو روز فشرده در 8 کارگاه که خیلی خوب تنظیم شده بود شسته رفته، منظم و با ساختار و فکر شده! درست مثل وحید اشتری، میلاد گودرزی، میلاد دخانچی و البته جلیل محبی و بقیه که تکلیفشون با خودشون و کاری که میخواستن انجام بدن روشن بود.
این کارگاه گیرای ذهنی ای مثل عدالت خواهی مصداقی و عدالت خواهی ساختاری و ... رو برام خیلی روشن حل کرد و یه راه جدید مساله محور باز شد.
انرژی فضا، ادم های خوبی که از تمام کشور دور هم جمع شده بودیم دغدغه های ادم ها، وجود صاف و ساده، روشن و پاک این ادم ها دوستان خوبی که از قشم، بروجرد، نهاوند، آمل و ... پیدا کردم عدالت خواهی شون و ... همه و همه کاری کرد که حسابی آخر کار گریه ام گرفته بود ازین لطف خدا ازین رحمتی که نسبت به این جمع احساس میکردم و ازین جمعی که بعد مدت ها حسابی تکونم داد و به وجدم آورد. نسبت به آینده ی جمهوری اسلامی امیدوار شدم و خدا رو شکر کردم که کسانی بین ما هستند که برای امر به معروف و نهی از منکر و حل مسایل و مشکلات انضمامی کشور اینطور بلند شدند سر پا (مثنی و فردی) و پای همه چیز وایسادن. اصلا بعضی جاها ادم خجالت میکشید که جایی احضار نشده جایی دادگاهی نشده و ... :))
آدم ها به اندازه ی مسئولیت ها و تعهد
ها و دغدغه هایی که دارن بزرگن، بزرگ! بعضی ها خیلی بزرگ ...
اواخر سال گذشته توفیق شد از طرف مرکز معماری حوزه هنری، به دیدار
رهبری دعوت بشیم و نظراتمون رو در مورد وضعیت معماری و شهرسازی ارایه بدیم. البته
به خاطر برخی مشکلات شخصی از رفتن به اون جلسه محروم شدم. پیشنهاد شده بود هر کس
متنی اماده کنه تا به صورت مکتوب خدمت رهبر ارایه بشه. فکر کردم بد نیست این متن
رو اینجا هم منتشر کنم تا دوستان نظرشون رو بگن در این یادداشت ابتدا برخی مشکلات انضمامی حوزه معماری و شهرسازی کشور رو مطرح کردم و بعد با بررسی مفهوم معماری ایرانی-اسلامی سعی کردم نشون بدم چطور این مفهوم انتزاعی مانع مفهومی ای برای پرداختن به معماری خوب شده و این که چطور میشه مدل های جایگزینی ارایه داد. در نهایت از دو مدل دکتر اسلامی کمک گرفتم تا نقش حاکمیت در جریان سازی در حوزه ی هنر و معماری رو تبیین کنم. البته این ها همه بر پیش فرض هایی مثل توسعه از پایین به بالا است. نگاهی به تجرباتی چون اوج، حوزه هنری و ... در کنار رسانه هایی مثل جوایز و مسابقات در حوزه ی معماری معاصر ایران از بخش های دیگه ی این نامه بوده. نامه رو این جا بخونید
رویکردی جامعه شناسانه به توسعه عادلانه
یوسف اباذری و ارمان ذاکری در این گفتار در صددند توضیح دهند که چطور خصوصی سازی در 4 دهه ی گذشته
فارغ از اصول گرایی و اصلاح طلبی، به تولید فساد و رانت منتهی شده.
گزارش های تکان دهنده ای از وضعیت واگذاری بنگاه های اقتصادی دولت رو این جا گوش بدین: لینک
یکی از دغدغه های جدی ام در این چند وقت موضوع توسعه، عدالت و فساد هست. طبیعی هست که علاقه دارم توی حوزه ی معماری و شهرسازی دنبال این دغدغه ها برم. اما کم کم به این نتیجه رسیدم که به طور عجیبی با فقر نظری مواجهیم...
یکی از خوبی های یک کاوش علمی، به معنی یک کاوش و جستجوی مدون روش مند و منظم در بین اسناد اینه که به فهم موقعیت تاریخی ما کمک میکنه.
این ک مثلا در دوره ی صفویه در جریان ورود فلان گمارده ی اروپایی به دربار، فلان وزیر چی گفت و فلانی چرا این طوری کرد شاید در وهله ی اول چندان مهم به نظر نیاد اما وقتی خوب نگاه کنیم و در پیوند با پژوهش های دیگه میبینیم شاید ریشه ی تاریخی برخورد ما با غرب رو تبیین کنه. اون وقت میشه فهمید فلان اقا در برجام فلان کار رو چرا کرده یا فلانی چرا امروز چنین نظری داره.
یکی از مقاله های خوبی که دیدم این مقاله است. قبلا یک کتاب و یکی دو تا مقاله از ناری قمی خوندم توی این وانفسای کارهای وصله پینه ای به نویسنده علاقه مند شدم و کتاب "پارادایم های مساله در معماری" جزو کتاب های محبوبم هست. عنوان مقاله این هست:
دو مثال دیگه که به خاطرم اومد این دو سه تا تز دکتری بودن، هر دو از دانشگاه دلفت، که به نقش گران شدن نفت و پیامد آن توسعه ی فضاهای شهری در دهه ی 40 شمسی و بعد وقایعی که پای زنان و ... رو به عرصه های اجتماعی شهر باز کرد، انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و ...
Oil, Media and Gender: The cultural infrastructure of Iran’s petro-modern cities during oil boom
Elmira Jafari
Rose Sarkhosh
و این یکی که خیلی جالب تره برام ازین چهت که همیشه دغدغه ی فهم معماریمعاصر ایران رو داشتم و به نظرم میرسه تقابل سنت و مدرنیته نمیتونه معماری عاصر ایران رو توضیح بده.
The Transnational Transformation of Architecture Practice:
Iranian architects in the new geography of professional authority, 1945-2012
|
گاهی توی زندگی عادی هم رخ میده
مثلا یه زن و شوهری با هم درگیرن یا دو تا همکار توی دفتر طراحی با هم کنار نمیان
بعد وقتی کتابی میخونیم یا مدلی رو میبینیم موضوع برامون روشن میشه مشکل رو میفهمیم و در گام بعدی مدلی برای عمل خواهیم داشت.
تفاوت های زن و مرد و کارهای پژوهشی ک روی این کار کردن یا مثلا مدل mbti یا مدل بلبین که مولفه های شخصیتی ادم رو تبیین میکنن.
از نمونه های اشناتر همین اخلاط چهارگانه که کمک میکنه بفهمیم بدنمون چه ویژگی هایی داره و حالا برای تعادل یا مثلا زود عصبی نشدن چی بخوریم چی نخوریم و ...
از مدل های تبیین گر دیگه ای که دوستشون دارم مدل سه تایی معرفی رنگ هست RGB یا مثلا 4 تایی CMYK
به این ها که نگاه میکنیم ارزش یک کار علمی خوب رو درک میکنیم
mbti
"یک مادر و دختر این آزمون را ابتدا در طی جنگ جهانی دوم بدین منظور طراحی کردند تا بتوانند مناسبترین شغل را برای زنانی که در صنعت نظامی کار میکردند پیدا کنند."
belbin
برای کشف چرایی موفقیت برخی شرکت ها و شکست بقیه بلبین 9 سال شرکت های بی شماری رو در جهان مطالعه کرد.
RGB,CMYK
صفحه ی هر دو رو که توی ویکی پدیا خوب زیر و رو کنین میبینین چقدر مطالعات متعدد روی هم جمع شدن تا امروز هر رنگی رو با سه تا کد بگیم.
وقتی میگیم چیزی سلیقه ای هست، این طور ب نظر می رسه ک داریم میگیم در واقع هیچ پاسخ غلطی وجود نداره یا اصلا پاسخ درست و غلطی وجود نداره هر کسی می تونه بنا به سلیقه ی خودش پاسخی بده
مثلا یک باور غلط عمومی در مورد طراحی میگه طراحی سلیقه ای هست. این ترکیب بصری این نوع مصالح و این نوع رنگ بندی درسته یا غلط؟ خب ب سلیقه ات ربط داره!
نکته ی ظریفی وجود داره ... این ک در طراحی ما پاسخ های غلط بی شماری هم داریم، پس سلیقه نیست!
اما چیزی ک ما ر ب اشتباه میندازه این هست ک در طراحی بر عکس علوم تجربی و ... ما دامنه ای محدود از پاسخ های صحیح داریم ن یک پاسخ صحیح اما همون طور هم دامنه ی بی شمار پاسخ های غلط هم داریم، همین جاست ک پیدا کردن دامنه ی پاسخ های صحیح تخصص لازم داره
سلیقه ای دونستن یک طرح راه گفت و گو و جست و جوی منطقی برای یافتن پاسخ های صحیح رو میبنده و در عوض همه چیز رو نسبی کرده و راه نفوذی برای پاسخ های غلط ر باز می کنه