نامه ای به رهبر انقلاب اسلامی
به نام خدا
با عرض سلام خدمت حضرت عالی و تشکر از این فرصت که در اختیار ما گذاشته اید. اما مطلبی که اجازه می خواهم خدمتتان عرض کنم در سه بخش ارایه خواهم داد:
مروری بر مشکلات حوزه معماری و شهرسازی کشور
امروز ما با مشکلات عدیده ای در حوزه معماری و شهرسازی کشور مواجه هستیم، حاشیه نشینی و سکونت گاه های غیر رسمی (که در برخی شهرها مثل سنندج به 50 درصد میرسد) زمین ماندن طرح های آمایش سرزمین (تهران 25 درصد جمعیت کشور را در خود جذب کرده روستاها خالی از سکنه شده اند. جنوب شرقی کشور مهاجرت گسترده ای داریم به مناطق دیگر. مناطق مرکزی بدون آب ایران صنایع فولاد و ... آب بر تاسیس کرده ایم یا با نابودی یک میلیون و شصت و سه هزار متر مربع جنگل های هیرکانی کارخانه سیمان مازندران را علم کرده ایم) زمین خواری و کوه خواری که یکی از دغدغه های جناب عالی است اما متاسفانه در مواردی چون( باغ استان قدس که در طول ده سال مساحتی 100 هزار متر مربعیی در مرکز شهر مشهد (میدان فردوسی) توسط استان قدس خشک شد، یا خشک کردن 10 هزار درخت باغ 100 هکتاری سالاریه قم برای تاسیس واحد خواهران دانشگاه امام صادق، باغ اراج متعلق به سازمان اوقاف در تهران که نیمی از باغ خشکانده و شروع به ساخت و ساز شده، ماجرای ده ونک و تخریب خانه ها توسط دانشگاه الزهرا و ... ) توسط نهادهای تحت نظارت جناب عالی و یا نهاد های دولتی در حال انجام است. سرمایه ای شدن مسکن تحت تاثیر سیاست های کلان اقتصادی و ... موضوع بسیار مهم انرژی در ساختمان و بهینه سازی مصرف انرژی (که سال های از دغدغه های جناب عالی بوده و وضعیت اسف بار آن در ایران (مصرف انرژی در ساختمان های ایران سه تا چهاربرابر متوسط جهانی است) توسعه ی پایدار (به معنی رفع نیاز های نسل فعلی بدون به خطر انداختن توانایی نسل های اینده در رفع نیاز خود ) برداشت بدون برنامه ی آب برای خودکفایی در کشاورزی و متعاقب آن بحران آب مهاجرت های گسترده ی سال های اتی در کشور و عواقب آن، توسعه شهری مشهد شیراز و تهران و گسترش مال ها (فروشگاه های بسیار بزرگ) به عنوان فضاهای مصرف، همگی از جمله مشکلات جدی معماری، شهرسازی و برنامه ریزی شهری و منطقه ای ای هستند که فکر میکنم بیش از دغدغه هایی چون معماری ایرانی اسلامی باید مورد توجه قرار گیرند اما متاسفانه در بین دانشگاهیان و دردناک تر بین انقلابیون مهجور مانده اند.
ازین های که بگذریم اما صحبت بنده به طور مشخص در مورد معماری ایرانی اسلامی و پیامد های طرح این چنینی موضوع در جامعه است. وضعیت حقیقتا دردناک حرم امام خمینی که پس از بازگشایی دل بسیاری از دلسوزان و جوانان انقلابی را به درد آورد و موجب شگفتی و حیرت ما نسل جوان انقلاب اسلامی شد. و از آن دردناک تر استناد و توجیه های طراحان و مجریان معمار و غیر معمار آن در الهام گرفتن از معماری ایرانی اسلامی در طرح بنای حرم امام، وضعیت معماری ایرانی اسلامی، تلقی عمومی و اگر بدبینانه تر نگاه کنیم سواستفاده برخی ازین مفهوم را نشان میدهد. متاسفانه حاکمیت علاقه مند است تا دستاوردهای عینی و ملموس را به عنوان دستاوردهای انقلاب اسلامی نمایش دهد. توجه به پیشرفت تکنولوژی به جای پرداختن به دغدغه هایی چون عدالت آزادی و ... از انقلاب اسلامی بیشتر یک دولت ملت عرفی ساخته تا یک انقلاب اسلامی! فرزند کوچک شما تصور می کند آنچه در سال های ابتدایی انقلاب مثلا در رسیدگی به روستاها توسط نهاد های انقلابی جهاد سازندگی بنیاد مسکن و ... انجام میشد بیشتر از ساختن برج میلاد، دستاورد های تکنولوژیک در حوزه ی نانو فناوری و .... باید به عنوان دستاوردهای انقلاب در رسانه های تبلیغ شود. توجه به عدالت فضایی، آمایش سرزمین و حل معضلاتی چون حاشیه نشینی و ... بیشتر از توجه به تکنولوژی و دستاورد های عینی تری چون الهام بنایی از معماری اسلامی و ایرانی و ... به ارزش های انقلاب اسلامی نزدیک تر است. معماری اسلامی به واقع به لباس جدید پادشاهی تبدیل شده که مدام در محافل علمی و همایش های متعدد از آن صحبت می شود و چنین و چنان از محاسنش سخن گفته می شود اما گویا مثل همان لباس پادشاه، عملا چیزی موهوم یا حداقل انتزاعی باقی مانده و تن مستضعفین جامعه هنوز عریان است.
املا، امضا، انشا و الهام
اما در مورد آنچه معماری اسلامی خوانده می شود، بنده تفکیکی دارم از گزاره هایی که در اسلام، قران یا سنت در مورد معماری آمده و مدلی ساخته ام از این ها. سوالاتی مطرح است نظیر این که: توصیه ها، احکام یا به طور کلی تری گزاره های اقتصادی اسلام املایی هستند؟ یا امضایی؟ آیا ترکیب اقتصاد اسلامی صحیح است؟ آیا اسلام ما را به صورت و شکل خاصی از اقتصاد دستور داده است؟ یا این که برخی از فعالیت های اقتصادی ما را تایید یا رد کرده است؟
ازین دست بحث ها در مورد اقتصاد اسلامی همیشه بوده و گویا هست. اما در مورد ترکیب دیرپا تر و تاریخی تر معماری اسلامی چه طور؟ آیا اسلام مشخصا نظر خاصی در مورد چگونگی معماری دارد؟ یا خیر؟ میخواهم در این گفتار دسته بندی و چارچوبی مفهومی طرح کنم. چارچوبی برای گزاره هایی که در اسلام یا منسوبین به اسلام در مورد معماری وجود دارد.
ممکن است برخی احکام اسلام در مورد معماری املایی باشند. یعنی این که دستور داده اند یا توصیه شده که بنایی خاص را به صورتی مشخص بسازند. گاهی میتوان عمل معصوم را هم این طور فرض کرد. یعنی مثلا معصومین به طور مشخص در ساخت یک بنا دخیل بوده اند یا بنایی را به شکل خاصی ساخته اند.
چنین گزاره هایی را که وجهی تجویزی، توصیه ای دارند را می تواند گزاره های املایی نامید.
در کنار کسانی که احتمالا معتقد به وجود چنین احکامی در مورد معماری اسلامی هستندو عده ای هم ممکن است باشند که میگویند: شارع، پیامبر یا ائمه تنها در برخود با مصادیق معماری یا اقتصاد رویکردی امضایی داشته اند. این یعنی بنابر برخی معیارها، معصومین با عمل یا گفتارشان اثری یا بنایی را تایید کرده اند. مثلا گفته باشند فلان بنا خوب است یا این که در آن مسجد نماز گزارده باشند.
در این صورت میتوان نقشی برای مردم متصور شد این که معماران، هنرمندان یا مردم به انشای اثر میپرداخته اند و نهایتا اثر بر اساس معیارهایی ارزیابی و مشروع یا نامشروع خوانده می شده.
این جا وقتی هنرمندی دست به خلق اثری میزند، ممکن است بر حسب ذوق و سلیقه، از بنا، حکم، روایت یا داستانی اسلامی الهام گرفته باشد. مثلا در طرح مسجدی از مسجد نبی یا کعبه الهام گرفته. البته این به معنای اسلامی بودن این اثر نیست بلکه این اثر باید همان مراتب ارزیابی و امضا شدن را طی کند. چه بسا اثری ملهم از اسلامی ترین نماد های دین، غیر اسلامی باشد.
با طرح چنین منظوه ای از گزاره ها، توصیه ها و احکام و ... اسلام در مورد معماری و دسته بندی آن ها به صورت گزاره های الهامی، انشایی، امضایی یا املایی شاید بتوان دست به طرح مدلی مفهومی برای تشریح و شاید زمانی پیشبرد آنچه معماری اسلامی یا به زعم برخی معماری مسلمانان یا دوره ی اسلامی و ... دست یازید.
در این مدل هر قشر وظیفه ی
خاص خود را ایفا می کند هنرمند/معمار به خلق و تولید و یا به عبارتی انشای اثر می
پردازد. این اثر توسط پیامبر، ائمه و در مراتب بعدی متخصصین بر اساس معیار ها و
اصول اسلامی ارزیابی و ممکن است امضا شود.
از طرفی در یک مسیر مخالف و از بالا به پایین معنا به صورت، یا محتوی به
فرم تبدیل می شود. در این فرایند املا ائمه و در مراتب پایین تر متخصصین دست به
طرح موضوع می زنند.
واقعیت این است که سبک یک امر پیشینی قابل تجویز نیست اگر چنین چیزی
امکان پذیر هم باشد ماهیت سیال فرهنگ را متصلب و خشک میکند. آن چه در معماری به
سبک شناخته می شود یک امر پسینی است به این معنا که نقادان و نظریه پردازان با
مشاهده ی آثار یک دوره و ... به نقد و تحلیل و در نهایت صورت بندی آن آثار در دسته
های مختلف می پردازند. چنان که در آن مدل هم خدمتتان عرض کردم مهم ترین نقش نظریه
پردازان و صاحب نظران نه املای یک مصداق مشخص از معماری که بیشتر نقد و امضای آثار
خوب و علم کردن آن هاست و نفی و تنبیه آثار بد. در مدلی که دکتر غلامرضا اسلامی از نقشی که
حاکمیت و ... میتوانند در ترویج و تولید آثار خوب معماری ارایه داده اند هم
میبینیم که حاکمیت نه با تاکید بر مصادیق که در فرایندی نرم میتواند موثر باشد.
فکر می کنم البته این دو نگاه ناشی از دو نگاه به ماهیت تمدن سازی نیز هست به نظر میرسد جناب عالی با طرح مسایلی چون توالی انقلاب اسلامی سپس نظام اسلامی و بعد دولت اسلامی و در نهایت کشور و دنیای اسلامی اعتقاد به نوعی توسعه از بالا به پایین دارید حال آن که آنچه تا به حال گفتم و در دو مدل ارایه شد به نظر می رسد فرایندی پایین به بالا را نیاز دارد. که البته خود جنابعالی در مسایل دیگری چون اقتصاد بارها به نقش مردم اشاره کرده اید که نمیدانم چطور با این میتواند جمع شود.
با این مقدمات فکر میکنم میتوان حال نگاهی به تجربه ی سازمان هایی چون حوزه هنری، موسساتی مثل اوج یا موسسات دولتی و انقلابی دیگر انداخت. برخی انگشت شمار خوب و بسیاری فعالیت های ضعیفی داشته اند. در کنار این سازمان ها ما جوایز معماری، نشریات تحصصی غیر دولتی و ... ای داریم که بسیار بیشتر تاثیر گزار بوده اند. به طور مثال جایزه ی معمار، (که توسط یک خانم روزنامه نگار برای ترویج معماری مدرن تاسیس شده) نشریاتی چون شارستان، معمار و ... و هم چنین جوایز بین المللی ای چون آقاخان که توسط شیعیان اسماعیلی راه اندازی شده و ... همه ی آن چه من در دهه های اخیر میبینم این است که این جوایز، نقد آثار و خوب و بد کردن ها در این نشریات باعث اقبال عمومی دانشجویان و طراحان به این نهادهای غیر دولتی شده که اتفاقا آثاری را نقد، تجلیل و تقدیر میکنند که با آنچه حضرت عالی از معماری ایرانی اسلامی انتظار دارید فاصله دارد. و بیشتر به معماری مدرن بر میگردد. بنابراین پیشنهاد بنده این است که به طور جدی به درک ماهیت تحول معماری و نحوه ای که حاکمیت می تواند در هنر و معماری نقش داشته باشد توجه شده و بیش از این مطالعه و مدل هایی استخراج شود و سپس به بازسازی نهاد های متولی این امر بپردازیم.
در حوزه ی سیاست گذاری و راهبری تصور میکنم تاکید بر معماری پاسخگو و خوب که به دنبال حل مسایل واقعی جامعه ی مسلمین باشد(و البته هویت ایرانی و اسلامی را بخشی از همین مساله میداند) به جای تاکید بر معماری ایرانی اسلامی میتواند راهگشا تر باشد چه این که رویکرد حوزوی موجود به معماری ایرانی اسلامی را که در آن از الهیات و شناخت شناسی شروع میکنیم و نهایتا به تایید مصادیق تاریخی معماری مسلمانان می رسیم را مسدود و اجازه میدهد تا کسانی که با توجه به مسایل معماری کشور به دنبال راه حل های عملی هستند و ممکن است در راه حل این مسایل به منابع دینی، تاریخی و ... نیز رجوع کنند فرصت یابند. به نظرم میرسد دغدغه ی جناب عالی باید به صورت موضوع هویت طرح شود و نه در قالب مفهوم معماری ایرانی اسلامی که تصور موجودیتی از پیش موجود را به ذهن متبادر می کند. اگر فرهنگ سیال و زایا باشد و معماران به انشای مصادیق مختلف معماری در پاسخ به دغدغه ها و مسایل واقعی کشور (که هویت نیز جزئی از آن است) بپردازند، نظریه پردازان باید به امضای خوب و بد آثار و صورت بندی نظریه های معماری بپردازند. اثار خوبی (معاصر و نه صرفا مصادیق تاریخی) که به ارزش های اسلام (چون حریم، امنیت، عدالت، پرهیز از اصراف و ...) توجه داشته اند.
با تشکر از وقتی که در اختیار این جانب قرار دادید.
فرزند کوچک شما