یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

تفکر

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۲۶ ب.ظ

یکی از چیزهایی که واقعا برام مساله شده در این سال ها همین موضوع تفکر هست

تفکر و عقل، لاجرم باید از سوال به جواب باشه بدون این که جواب قابل پیش بینی باشه پس با این حساب کسی که میاد برای اثبات چیزی (منظورم بیشتر یه حکم یا سنت الهی) تفکر میکنه به نظر میرسه ازین معنای تفکر دور هست و بیشتر داره در رویکردی کلامی دنبال دلایل میگرده تا توجیه کنه چیزی رو نه این که دنبال حقیقت باشه.

 

تقابل هایی مثل:

کلام - فلسفه

توجیه - تفکر

سوال به جواب - جواب به سوال

 

در این حول و هوش قرار میگیرند. تفکر مقید تفکر الهی عقل اسلامی و ... به نظر تفکر نیستند...

 

تفکر باید از هر قید و بندی رها باشه بدون پیش فرض باشه و متعهد به کشف حقیقت.

 

یه مثال عملی:

این که بریم دنبال دلایل اثبات ولایت فقیه بگردیم مطالعه کنیم یا تفکر کنیم اسمش تفکر نیست یه جورایی کلام هست

درست تر اینه که اگر ادم واقعا دنبال حقیقت هست اگر سعادت و شقاوت براش مهمه بره ببینه ایا ولایت فقیه درست هست یا نه؟

 

نظیر این مثال ها خیلی دور و برمون زیادن کافیه کمی دقت کنیم.

 

پی نوشت:

در فلسفه در کلام در سنت های فکری مختلف نظریات خیلی مختلفی در باره تفکر و عقل و ... هست که من فقط اسمشون رو شنیدم و چیزی ازشون سر در نیاوردم تفکر چیست هیدگر، انواع عقل در اندیشه ی ابن سینا، عقل ابزاری تمدن غرب، عقل دینی و ...

این یادداشت که نوشتم صرفا رسوبات فکر و خیال های اخیرم بود اگه دوستان منبع یا نظر کارشناسی ای دارن خوشحالم میشم کمکم کنید


عقل تفکر استدلال کاریکاتور

نظرات  (۱)

۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۹ زهرا معینی

هرچند که سوال شما رو نمی تونم جواب بدم، اما یک پرسش اضافه دارم که چندان بی ربط هم نیست و سپاسگزار خواهم بود اگر پاسخ دهید:

کانت می گوید ما یک حقیقت نداریم، بلکه این حقیقت ها هستند که وجود دارند. من تا 3 هفته پیش این گزاره رو گزاره ی درستی می دانستم. تا اینکه  دو سه هفته پیش در یک مقاله ی کاملاً بی ربط (درباره روش تحقیق)نقل قولی از شهید مرتضی مطهری خواندم که: «حقیقت نمی تواند بیش از یکی باشد، ما نمی توانیم با اصطلاحات بازی کنیم. کسانی که چنین می اندیشند، در نمی یابند که آن چه را که هرکس به گونه ای می فهمد، نمی توان حقیقت شمرد. چون تابع قوای ادراکی خود اوست و واقعیتی است که در اثر برخورد محسوسات او بدو دست داده است و حقیقت بیرونی چیز دیگری است.»

در مقابل کانت می گوید: «ما حقیقت ها را داریم. حقیقت تا زمانی معنا دارد که به آن نقد وارد نشده..»

حال سوال من اول این است که چطور می شود بین این دو گزاره ی متناقض به یک نتیجه رسید و دوم اینکه

از کجا می توان فهمید که نقدی که می شود حقیقت است؟ آیا این مسئله به تعریف از حقیقت بستگی ندارد؟

اگر  به کانت باشد؛ می گوید: اساساٌ حقیقتی وجود ندارد که بخواهد تعریف داشته باشد.

 

پاسخ:
نکته ی جالبی بود
خاطرم هست در کتابی از دکتر مددپور چیزهایی در این باره خوانده بودم
اون جا حول و حوش همین حقیقت امده بود یه بار کل تاریخ فلسفه را مرور کرده بود و به این ها پرداخته بود
فکر میکنم نگاه دکتر مددپور خیلی ننزدیک ب شهید اوینی باشه خصوصا این ک  کلی از ایشون یاد میکنه در کتابهاشون و هر دو ظاهرا تحت تاثیر فردید ازونجا کربن و احتمالا هیدگر ک کلا ظاهرا خیلی هیدگر با کانت و دکارت و ... هماهنگ نبوده
من یه جا مطالبی از این دو جمع کرده بودم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">