یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر-طنز» ثبت شده است


"برای دانشکده" شعر کوتاهی است در نقد دانشکده. این شعر را آبان ماه 1390   دوره ی کارشناسی در نشریه های دانشجویی آن موقع چاپ کردیم یادش بخیر :) - راستی دو بیت اول از حضرت حافظ است.


 دانشکده معماری دانشگاه علم و صنعت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۰ ، ۰۰:۵۳

این شعر رو زمانی سرودم که نزدیک بود اسیستمون طرحم رو بندازه! نزدیک تحویل موقت بودیم و من هنوز کارم به جایی نرسیده بود خلاصه این یادگار اون روزهاست :) یادش بخیر طرح معماری یک دکتر یزدانفر و اسیست خوبمون مهندس زرودی 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۸۹ ، ۰۰:۰۳
به چاشت بود که به یکی از ابواب دانشگاه رسیدیم بر آن نام ملت نهاده بودند به سبب خزانه ی طلاب که قریب به آن بود ما که اول بارمان بود بدین مدرس پای می نهادیم تعجب کردیم از هیبت و غزاة و مشابهات دیگر.
 
سپه گرزها بر نهاده به دوش              یکایک نهاه بواز گوش
همه برجها پر ز خفتان و ترگ              کمان ها چرخ و سپرهای کرگ

 

کتاب خواندن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۸۹ ، ۱۸:۵۲

سلام این متن قرار بود به عنوان مقدمه ی سردبیر توی نشریه دانشکده چاپ شه که البته به خاطر نظر جمع تایید نشد !! بابت این که این داستان واقعی بود و روز اول طرح یک اتفاق افتاده ممکنه برای خیلی ها جذاب نباشه ولی فکر می کنم اونایی که روز اول طرح و صحبتای حسین رو یادشونه بدشون نیاد نکته ی دیگه ای که باعث شد این متن رو برای مقدمه سردبیر بذارم این بود که رویکرد انتقادی به دانشکده از دید یه دانشجوی خارجی رو نشون می داد و از طرف دیگه هم رویکرد اجمالی نشریه رو به سمت استفاده از معماری سنتی در میدان معماری معاصر کشورمون.  اما از اون جایی که خیلی برای همه ی بچه های دانشکده به علت عدم حضور توی کلاس طرح یک قابل فهم نبود عوضش کردم!! راستی یادم رفت حسین خلیفه دانشجوی لبنانی ورودی 87 علم و صنعته که انصافا از بچه های گل روزگاره!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۸۹ ، ۲۰:۲۱