برای دانشکده
"برای دانشکده" شعر کوتاهی است در نقد دانشکده. این شعر را آبان ماه 1390 دوره ی کارشناسی در نشریه های دانشجویی آن موقع چاپ کردیم یادش بخیر :) - راستی دو بیت اول از حضرت حافظ است.
"عمری است تا به راه غمت رو نهاده ایم
روی و ریای خلق به یک سونهاده ایم
ناموس چند ساله ی اجداد نیک نام
در راه جام و ساقی مهرو نهاده ایم" 1
***
صد صفحه خط کشیده ایم کم نیست ولی
ما عمر خویش را به پای بیان2 نهاده ایم
چند ترم، بعد از آن که استاد خط شدیم
نوبت به rendering و پلات نیز داده ایم!
***
یک ترم از شلوغی و جمعیت زیاد
یک ترم از به حد نصاب کلاس مانده ایم
ترمی به شوق دیدن استاد در تبیم
ترمی ز دست اساتید خویش در رویم
***
صبح ها که پلاس کلاسیم و بی هدف
شب هاست که به پلاس3 رو نهاده ایم
از بس که در کلاس همه خوبیم و بی کلک
از دوری رفیق به مجاز4 رو نهاده ایم
***
استاد نمره های مرا دیر می دهد
تا وقت تحویل پروژه های ترم بعد
آن وقت از باب هم نیاز و پس نیاز
ماییم و دو سه درسی که افتاده ایم!
***
برداشته ازین سر کچل کلاه
آن خیل مدرکی که به برداشت5 داده ایم
تخت است عالم اکنون به زعم ما
از بس که عکس تخت به استاد داده ایم
***
انقدر مگوی که نقدی بکن جوان
ما نقدهای خویش نسیه نیز داده ایم
نقدینگی جیب پدر پس چه می شود؟
از بس که ما به پلات پول داده ایم
***
ای ترم اولی میراث دار ما
پندگیر هر چند دیر که عمری ز کف داده ایم
گر از هنر خبری شد بگوی ما
بر در نوشته ایم که چهار سال آمدیم
پانوشت ها:
1- دو بیت اول از حضرت حافظ، این جا ناموس اجداد نیک نام مرا یاد معماری سنتی مان می انداخت. ساقی و مهرو هم میتوانست هرچیزی باشد غیر از که باید می بود چه معماری های رنگ و وارنگ غربی چه هم دانشکده ای های ...
2- بیان معماری
3- پلاس=google plus
4-فضای مجازی
5- درس برداشت از بناهای تاریخی