این متن رو آبان ماه 94 نوشتم زمانی که حسابی به هم ریخته بودم رفته بودم تا در مورد تصمیم های مهم زندگی ام با استاد راهنمام صحبت کنم سرش شلوغ بود یه چند دقیقه ای وقت داشت منم بغض کرده بودم و نتونستم حرفم رو بزنم. امروز که رفتم امضای تاییده بگیرم وقتی برای نوشتن اسمم برگه رو نگاه کرد وقتی به نظرم رسید حالا شاید حتی اسمم رو هم فراموش کرده باشه فکر کردم این رو بنویسم اینجا ... |