یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

۱۵ مطلب با موضوع «مثلا اندیشیدنی هایم!! - Thinking :: معماری و انقلاب اسلامی- جستارهایی در معماری معاصر» ثبت شده است

دیروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود فکر کنم یکی رو پیدا کردم که  برام زود تموم نشه و جز چیزایی که هر روز توی دانشکده بلغور میشن چیزای نویی برای گفتن داشته باشه ...

چن دقیقه ی اول نسبت بهش جبهه گرفته بودم شاید بخاطر چیزهایی که از بچه ها در موردش شنیده  بودم ... اما فکر کنم بیشتر بخاطر این بود که تا حالا هرکی واسم اول کار ازین دغدغه ها حرف زده بود همون یه ساعت اول تو ضرب از اب درومد

مینالید از معماری اسلامی ای به قول خودش که ختم میشد به چند تا گل و بته کاشی و ایوان و ... و توی گذشته مونده بود... برای همه ی کسایی که معماری اسلامی رو توی این چیزا دیدن و صورت مطلوبش رو در قالب یه معماری این طور میبینن متاسفم من این جا مردی رو دیدم که معماری مدرن رو به معنای نوزایی مداوم، معماری اسلامی میدونست و معماری ارگانیک رو به جهت هم نوایی ش با طبیعت و ...

من کسی رو دیدم که متعلق و (شاید خالق)  اینده ی معماری ایران بود و نه مدافع و حافظ گذشته ی اون!

قصه ی درازی داشتم باهاش منتها خیلی پراکنده بحث شد و اصلن تصویر کلی ای توی ذهنم نمونده قرار شد هر 2 شنبه برم سراغش! بقیه هر طور دوست  دارن بگن من دیروز اونی که 3 سال دنبالش بودم رو از روی لطف خدا پیدا کردم ... :)

حتما سر فرصت بیشتر ازش مینویسم و مدون تر منتها حالا باید این شوق و ذوقم رو به نحوی یه جا بیان میکردم ... تا بعد یاعلی

راستی الان یه همچی حسی دارم مثل این یارو فضانورد آمریکاییه :)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۷:۳۱

ب نظر می رسه داستان اصرار ما بر معماری اسلامی اون هم در قالب فرم و شکل و همایش ها و مسابقاتی از این دست ک طراحی نماهای شهری   و ... کاملا داستان بی سر و ته و بی عاقبتیه در حالی که اگه اصرارمون رو روی معماری درست گذاشته بودیم و این ک مثلا می یومدیم ی سری از اصولی ک اسلام برای خانه و ... معین کرده رو در می آوردیم و روی اون ها اصرار می کردیم و سعی می کردیم معماری معاصر با مصالح و ابزار معاصر فرزند زمان خودش باشه این درست تر بود...

 

اما مساله ی مهم دیگه ای هم هست ب خصوص وقتی حرف های گهری و ... رو توی کتاب مبانی معماری معاصر غرب خوندم ی تفاوت آشکارا بین خودمون و اونها پیدا کردم این داستان توی صحبت های مندرج توی معماری جهان زارعی هم ب وضوح این تفاوت عمده بین ما و اون ها رو نشون می ده و حتی و حتی در کتاب سازه در معماری ... تفاوت اینه که اون ها نسبت ب راهی ک رفتن مطمئن و رو به آینده اند اما ما ایرانی ها کلا با یه دید بد به تکنولوژی و ...  داریم نگاه می کنیم شاید آرزویی که خیلی از ما در خفا مون کرده باشیم این که کاش تیر آهن نمره فلان نبود کاش بتن نیومده بود تا می تونستیم بی دغدغه و بدون انتقاد قوس و قزح بسازیم!!!  ما بیشتر از این ک به سمت اینده باشیم حسرت گذشته رو می خوریم و ب از دست رفتن گذشتمون نظاره گریم.


معماری-فرم های مکعبی کیوب

 

معماری-فرم های مکعبی کیوب 2


معماری-فرم های مکعبی کیوب 3


ی نکته ی دیگه هم توی این داستان هست که جالبه و موضوع جالبی برای ی تحقیق می تونه باشه ک نظر مردم در مورد این معماری معاصر و معماری سنتی چیه؟؟ ایا این همه ب گذشته چشم داشتن و نسبت ب وضعیت الان گلایه داشتن این رو نمی رسونه ک معماری معاصر ما چیزی برای گفتن نداره؟؟ دانشجوهای وروردی جدید چی؟ مذهبی ها و ...؟

 

پانویس:

1: گرچه همین معماری خوب هم به مراتب اسلامی تر است رجوع کنید به اینجا (لینک های معماری به سبک انقلاب اسلامی، و ...؟؟؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۵۶

عرضم به حضورتون ما ایرانی ها اصولا عادت داریم تعارف بزنیم، مدام بگیم آقا ما اقتصاد اسلامی داریم چرا بانکا باید ربا بدن آقا ما معماری اسلامی داریم چرا باید وضعیت معماری شهر امون این جوری باشه و ...  و درست مثل تعارف به حساب کردن شام بچه ها ی محل، موقع عمل که می رسه چیزی تو چنته نداریم!!  حالا می گم چرا اینا که گفتم همش تعارفه ...

 

اصولا به نظر می رسه یه مکانیسم خیلی خیلی جالب در جامعه ی ما قابل شناساییه و اون اینه که بعضی مسایل اصولا مسایلی هستند که باید بمونن و حل نشن خیلی از راه حل ها باید همیشه مطرح شن  و اجرا نشن چون حیات اجتماعی، سیاسی و ... یه قشری از جامعه به حل نشدن، اجرا نشدن، بحث نشدن و  ... اون مسایل بستگی داره. و اصولا ازهمین بابت هم هست که فرضا بیست سال توی این مملکت دم از تحول اقتصادی و اقتصاد اسلامی می زدیم و مدام می نالیدیم و وقتی یه کله خراب مثل احمدی نژاد پیدا شد که این طرح رو اجرا کنه تازه فهمیدیم ای بابا اقتصاد اسلامی در حد یه تعارف باقی مونده و احمدی نژاد (درست مثل جامعه که منتظر جواب نمی مونه) واینمیسه که حالا  متفکرای حوزه و دانشگاه بشینن اقتصاد اسلامی بنویسن و به قول عباسی می ره سراغ جواب! جواب رو کی داره؟ استادای غرب زده ی فلان دانشگاه کشور و نتیجه این میشه که اقتصاد مملکت تحول می کنه اما به سمت اقتصاد غربی تر... و این وسط این همه سخنران می مونن خوب حالا چی بگیم ؟ چی چی رو لغلغه کنیم؟ (که البته اونم آخر متن می گم چی میکنن ... نگران نباشن!)

 

حالا همین موضوع توی معماری هم هست. مثالش اتَمش بحران مسکنه.  مساله خیلی ساده است مردم مشکل مسکن دارن و یه سرپناه می خوان بله فلان مسئول رجوع می کنه ببینه این استادای معماری چی می گن یکی شروع می کنه از نقش حیاط، به عنوان تصویر آسمان در قلب خانه گفتن اون یکی از حریم و چه و چه های معماری سنتی و با هویت ایرانی می گه و قص علی هذا که بیشتر شبیه رمان های نوستالژی گونه است تا راه حل برای آینده و بیش از این که به اینده تعلق داشته باشه به گذشته مربوطه!

و همین می شه که همون دولتی که داشت معماری ایرانی اسلامی رو توی بوق و کرنا می کرد دست آخر خودش می ره سراغ سیستم های ساخت و ساز سریع مسکن، پیش ساختگی و ... که نهایتا یه مکعب می دن بیرون. چرا؟؟ چون هیچ کس نگفت خوب آقای فلان مسئول ما این سیستم های ساخت جدید رو بررسی کردیم اینا با نیازهای اجتماعی اسلامی (و نه چهار تا فرم عهد اسلامی مثل حیاط مرکزی و گنبد و قوس و ...) سازگاری بیشتری دارن و اینم ده مدل طرح که از پتانسیلای این سیستم های ساخت سریع برای هدف ما استفاده کرده و ... 

 

حالا این وسط باید دید  اینایی که تا دیروز دم از مشکل مسکن می زدن چی می خوان بگن ازین به بعد خوب مسکنم که خیلی زیاد تولید شد حالا چی رو سرو کلاسا بگیم ... ؟؟ این می شه که اصولا اون مکانیزم دوم این قشر فرهیخته به کار می افته.  مکانیزم دومی که این قبیل ادما پیش می گیرن جالبتره همین ها که تا دیروز می گفتن فلان مشکل باید حل شه و راه حل های تعارفی ارایه می دادند امروز نون رو توی نقد و فحش و بد و بیراه گفتن به مجری همون راه حل های کشککی خودشون می بینن. خوب بالاخره استاد دانشکده معماری یه چیزی برای نقد کردن تو کلاس باید داشته باشه! دیروز نیاز به مسکن و عدم توجه دولت به این نیاز؛  امروز اما سوژه ی بهتر!!! بحران هویت و فلان و بهمان مشکلات حاصل از همین راه حل! دیروز نقد مساله امروز نقد راه حل...

 

احمدی نژاد


و این طوری که جامعه ی ما رو می شه به سه دسته بزرگ از آدم ها تقسیم کرد:

الف- یکی دو نفری که کار می کنن

ب- 300،400 نفری که نقد می کنن و از این راه رزق و روزی می خورن.

ج- سه چهار هزار نفری که کارشون روضه خوندنه و مدام می گن این اسلامی نیست اون ایرانی نیست و دست آخر یادش به خیر زمان های قدیم خونه مون این جوری بود اون جوری بود حیاط داشت و قص علی هذا ... دم از انتظار مهدی می زنن اما تا وقتی سر منبر و ... باشه نه وقتی پای عمل و به چالش کشیده شدن تعارفتمون بیاد.

 

پانویس:

(به یه معنا ما ایرانی ها همیشه دوست داریم تا  مسایل رو در انتزاع نگه داریم و هیچ وقت به عینیت تبدیل نشن درست مثل داستان قهرمان هامون که تا زمانی که زنده هستند یا یادی ازشون نمی کنیم یا منتظریم اولین اشتباه  و اظهار نظر مخالف ما و نه لزوما غلط رو در مورد مساله ای ابراز کنن و اون موقع است که همه با هم بهشون حمله کنیم اصولا دوست داریم قهرمان هامون مرده باشن مثال های زیادی هم داره مثلا افروغ در حالی که کتاب محتوی گرایی و تولید علم رو در بسط دغدغه های رهبری در مورد وحدت حوزه دانشگاه و جنبش نرم افزاری و ... نوشته  بود اولین حضورش در پارک ملت آماج حمله قرار گرفت یا خیلی های دیگه مثل دکتر عباسی مثل خود آوینی در زمان حیاتش و و و ...)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۴

قصه از آن جا شروع شد که اتفاقی من و استاد توی مینی بوس برگشت به تهران کنار هم نشستیم حادثه ای که برای من هم مایه ی افتخاربود و هم سبب خیر زیادی شد .البته بی خودی فکرتون به سمت نمره و پاچه خواری نره منظورم بحث هایی بو که در راه در گرفت.این ده ساعت مصاحبت ما به بهانه ی روستامان شروع شد و به کجاها که نکشید. جمال آباد روستایی که ما توی این سفر بررسی کردیم شاید در گذشته ای نه چندان دور حدود 10-20 برابر جمعیتی که الان داره سکنه داشته ولی حالا به خاطر خشک شدن چشمه فقط صدای مادر به قربونت بِرِم (البته خطاب به پسرای گلی مثل ما) به جای هیاهوی بچه ها به گوش میرسه به جرئت بگم در این دو روز که روستا بودیم فقط 6 نفر دیدیم اون هم با میانگین سنی بالای 50 سال تا جایی که مردان روستا (اشاره به گروه شناسایی مان) را گمان بر این افتاد که جمعیت روستا با ورود ما حدود 1.5 برابر شده باشد!          

            برگردیم سر اصل قضیه صحبت ما از چگونگی احیای روستا بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۸۹ ، ۱۶:۳۰

این مطلب رو اولین بار سال 89 برای معمار 24 (نشریه الکترونیکی معماران زیر 24 سال) نوشته بودم :)

متن زیر برداشتی به نسبت آزاد است از مصاحبه ی استاد نوحی (عضو هیئت علمی دانشکده معماری دانشگاه علم و صنعت)که در تاریخ 25 آبان 85 با روزنامه ی همشهری داشته اند.این مصاحبه در کتاب "تاملاتی در هنر و معماری"(نوشته ی حمید نوحی انتشارات گنج هنر چاپ دوم) به چاپ رسیده است.

تاملات در هنر و معماری - حمید نوحی

بحث از این جا آغاز می شود که اصولا معماری اسلامی چیست ؟ استاد البته در مقالاتی دیگر...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۸۹ ، ۲۳:۰۷