پرونده ی لاوسنیــــسم در دفتر فرهنگی (یا طراحان چگونه نشریه می بندند؟؟)
پرونده ی لاوسنیــــسم در دفتر فرهنگی
(یا طراحان چگونه نشریه می بندند؟؟)
حال که در آستانه ی انتشار دومین شماره از نشریه ی سـابــاط هستیم و از طرفی هم با خبر شدیم دوستانمان در انجمن علمی در پی تدارک نشریه ای برای دانشکده هستند که به خودی خود کار بسیار حسنه ای برای بیرون رفتن از این رخوت دانشکده است در جهت حمایت از دوستانمان به فکر افتادم که تا ما را از این سمت شریف!! سردبیری بیرونمان نکردند و هنوز اساتید گویا مطالبمان را مورد مداقه قرار نداده اند تجربیات شاید این ناشی ترین سردبیر دانشگاه را برای دوستان سایر تشکل های دانشگاه و به خصوص دوستان خوبم در انجمن علمی که بالاخره مصداق هم خانه ای هایمان در مثل "چراغی که به خانه رواست به مسجد ..." هستند بنویسم تا حداقل در این چند ترممان ما هم برای این دانشکده کاری کرده باشیم. اما نکته ای که شاید باعث شد به این فکر بیافتم که این دست نوشته ی ناشیانه شاید برای دوستان دیگرم هم مفید باشد این اتفاق حسنه بود که شروع کار نشریه مصادف شد با خواندن صفحات نخست کتابی که سر کلاس طرح یک معرفی شده بود و شد راهنمایی برای مدیریت محتوایی نشریه.)"طراحان چگونه می اندیشند" برایان لاوسن ترجمه دکتر ندیمی انتشارات دانشگاه بهشتی)
از آن جایی که هر چه کار نشریه جلوتر می رفت من هم کتاب ممدوح سطور بالا !! را بیشتر می خواندم توصیه های برایان!! عزیز هم بیشتر در کار نشریه نمود پیدا می کرد من هم سعی کردم در این چند خط این تاثیر را شرح دهم :
1 – تعریف مسالــــه
لاوسن در کتابش یک الگوی خاص را برای هر فرآیند طراحی پیشنهاد میدهد که نقطه ی شروع (و همان طور که بعدا خواهید دید نه صرفا شروع) همه ی طراحی ها را تعرف نسبی مساله می داند.
البته من این الگو را برای نشریه کمی با چند الگوی دیگر همین کتاب که در فصل های نخست کتاب امده بود ترکیب کردم تا بیشتر بر روند تکوین نشریه انطباق پیدا کند:
یکی از مهم ترین نکات این الگو در بازگشت از راه حل به تعریف مساله نهفته است لاوسن برای توضیح این مساله به یک آزمایش جالب استناد می کند در این آزمایش از دانشجو های معماری و علوم (فیزیک ریاضی زیست و ... ) به طور جداگانه خواسته شده بود تا معمایی را با لگوهای کودکانه حل کنند در ضمن به آن ها گفته شده بود که در این معما قواننیی نهفته است که با دانستن آن ها مساله به راحتی حل می شود صرف نظر از خود معما و توفیق و عدم توفیق دوستان معمارمان در این مسابقه ( که حتما شما هم مثل من مشتاق شنیدن موفقیتشان هستین!!) نحوه ی برخورد دو گروه با مساله جالب توجه بود دانشجویان علوم ابتاد با بررسی شیوه های اتصال دو لگو به هم سعی کردند اول قوانین حاکم بر اتصالات را کشف کنند و سپس به حل مساله پرداختند ولی برعکس معماران بخشی از قوانین را از طریق درگیری مستقیم با راه حل نهایی کشف کردند یعنی بخشی از تعریف مساله را در حین انجام راه حل تبیین کردند.
ما هم از آن جایی که در ابتدای کار تصور روشنی از شکل نشریه نداشتیم و البته قبلا هم تا چندین سال نزدیک به خودمان نشریه را در دانشکده جهت بهره گیری زا تجربیاتش پیدا نکردیم به همین جهت ابتدا همان طور که در ادامه می آید به نیازسنجی و یک تعریف مجمل از نشریه رسدیم اما این تعریف را در حین انجام کار و ادادمه ی مراحل توسعه و بهبود دادیم.
2 – تدارک یا شناخت ابعاد موضوع
ما برای این کار شروع کردیم بازکردن محتوی تعریف مساله برای این که هم عنصر خلاقیت بچه ها کور نشود و ناخاسته قالب خاصی توسط یکی از بچه ها به دیگران اعمال نشود همه ی بچه ها تا آخر هفته که جلسه ی دفتر بود موظف شدند هر فکر و نظری که درباره ی محتوی و قالب نشریه داشتند را بنویسند یک brain storming انفرادی در مرحله ی بعدی در جلسات (حدودا 2 یا 3 جلسه) گروهی به بررسی نظرات پرداختیم و به یک قالب اولیه رسیدیم بعد از آن هم سعی کردیم نظر بچه های خارج از دفتر را هم مورد بررسی قرار دهیم انتظارات آن ها از چنین نشریه ای را مورد بررسی قار داده و اعمال کنیم به خصوص دوستانی مثل نریمان هجری محمد کریمی پور بهنام سلطانی که به دلیل خوابگاهی بودن بیشتر در ارتباط بودند و هم چنین دوستان خوب دیگرمان نظیر پدرام قلیچی کاظم نمازی و ... که ما را به منطقی تر شدن قالب ها نزدیک کردند. در مرحله ی بعدی هم سعی شد دوستان به بررسی نمونه های مشابه قبلی بپردازند مثل نشریاتی چون تالار (دانشگاه یزد)، دانشگاه سوره، وبلاگ های انجمن ها و تشکل های دانشجویی سایر دانشگاه ها مانند سمنان همدان یزد فردوسی مازندران و ... البته از این دست کارها کاری هم در حوزه ی محتوایی در دفتر پارسال انجام شده بود که تا حدودی راهگشای نشریه ی حاضر شد.
3 – دیکتاتوری و سردبیری!!
بعد از مدتی متوجه شدم اگر همین طور ادامه دهیم احتمالا تا ابد از نشریه خبری نیست در واقع پدرام (قلیچی 87) توی اردوی اردکان حرف خوبی می زد که دموکراسی تمام همیشه منجر به شکست است و باید حتما یکی باشد که حرف آخر را بزند و شروع کند به دستور دادن برای همین چند سر فصل تعیین کردم و به بچه ها سپردم هر کدام مطلب دقیق و روشنی را تا چند هفته ی بعد اماده کنند. با این کار هر کدام دنبال مطلبی رفتند و کم کم نشریه شکل گرفت. در حالی که یک هفته ی تمام به بچه ها به اختیار خودشان مطلب خواسته بودم ولی خبری نبود!
4 – قالب مبتنی بر محتوی
دو کار در این حوزه هست که شاید به اندازه ی تمام مراحل قبل سردبیر را پیر می کند. صفحه آرایی و طرح جلد که انصافا گرچه کار زیادی ندارد اما همیشه داوطلبی که نیست هیچ پیدا کردن و راضی کردن کسی که این دو کار را انجام دهد خود مصیبتی است عظمی. البته ما خوشبختانه در شماره ی اول برای طرح جلد مشکل چندانی نداشتیم و این وظیفه را دوست خوبم محمد کریمی فر به خوبی انجام دادند در صفحه آرایی هم دوست خوب دیگرم دلبریان با از خود گذشتگی و چند روز مانده به چاپ به مشکل بر نخوردیم. اما برای این دو کار به خصوص شماره های اول که قالب مدونی از نشریه دستتان نیامده حتما باید فکری بکنید.
5 – جمع آوری بازخورد ها پس از انتشار اول
نشریه خوشبختانه در دو نوبت تجدید چاپ شد واین نشان از موفقیت نسبی ما در این امر بود که در ورودی های 87 و 88 بیشترین استقبال را داشتیم. ما از همان نوبت اول شروع به دریافت نظرات بچه ها کردیم که اقلب مربوط به قالب می ش و کیفیت د چاپ عکس ها که خوشبختانه در چاپ دوم مرتفع شد اما همیشه به یاد داشته باشید که یک کپی رنگی خوب و ارزان برای این دوران در چنته داشته باشید. اغلب نظرات بچه ها ثبت و برای شماره ی بعدی نشریه لحاظ خواهند شد این بازخورد ها را حتی تا نحوه ی برداشتن نشریات هم ثبت کردیم که امید واریم به بهبود هرچه بیشتر نشریهع کمک کند.
ضمیمه : بررسی الگوی زایسل در نشریه
یکی از نکاتی که لاوسن در کتاب خود مورد توجه قرار داده بود جدایی طراح از نیاز های واقعی کاربران و وجود این شکاف توسط کارفرما بین طراح و کاربر بود که البته در نشریه ی ما کمی این مناسبات تفاوت داشت ولی در هر حال همواره یکی از دغدغه های هسته ی اولیه (چنان که در بند سه خواهید دید و نه هسته ی اصلی! ) بود.
در این الگو نکات قابل توجه زیادی وجود داشت طراح کارفرما (که تا حدودی مدیر مسئول نقش آن را ایفا می کرد) خودشان جزو مخاطبان این نشریه به شمار می آمدند گاهی چنان که در بند های بعدی می بینید طراح (در این جا سردبیر) نقش کارفرما می گرفت و درست در همان رابطه یکی از مخاطبان (محمدکریمی فر) نقش طراح و این بازی نقش ها هم چنان ادامه می یافت اما فایده ای که این الگو برای ما داشت تنظیم برخی روابط در همین حوزه بود مثلا چنان که خواهید دید وقتی از این الگو تشخیص داه می شد رابطه ی من و کریمی فر یا من و صفحه آرا از نوع کارفرما – طراح است نا خودآگاه به توصیه های لاوسن برای چنین رابطه ای هم عمل می شد که در نوع خودش حداقل برای من که این بار این روابط را از دیدی متفاوت تر حاصل خواندن کتاب لاوسن می دیدم تجربیه خوبی بود.
اگر سه نقش فوق را اعتبارا و البته ابتداعا به ترتیب ما (طراح) رحیم زاده+ سردبیر +بچه های دانشکده (به عنوان کارفرما) و در نهایت خودمان و سایر بچه های دانشکــده (به عنوان کاربر) در نظر بگیریم نکات جالبی شکل گرفت که بد نیست مورد بررسی قرار گیرند :
الف : گسترش مفهوم "ما" به عنوان هیئت تحریریه :
شاید بتوان مهم ترین ویژگی نشریه را در این بند مطرح کرد همان طور که قبلا گفتم ما هیچ وقت در طول طراحی این نشریه هیئت تحریریه را نبستیم هیچ وقت برای اعضای اولیه آن نام اصلی را برنتابیدیم و همواره درصدد بودیم تا می توانیم بچه های بیشتری از دانشکده را درگیر این نشریه کنیم بار ها به خاطر همین هیچ وقت قالب و چارت خاصی را برای نشریه تعیین نکردیم و گذاشتیم دوستانمان با نظرات خودشان در طول کار مدام ماهیت نشریه را مناسب حال و هوا ونیازهای دانشجویان تغییر دهند همان طور که در شماره ی بعدی خواهید دید این ماهیت در حال تطور برای همیشه خواهد ماند و به بچه امکان خواهعد داد هر یک مناسب شرایط چارتی نو برای نشریه پیشنهاد دهد.
ب : اوارینکا و رابطه ی خلاقه ی کارفرما و طراح :
"بدترین کارفرما کسی است که به طراح بگوید پیش برو و حاصل نهایی را به من بده"
جمله ی بالا بدون شک کم یا زیاد محسوس یا نامحسوس سرلوحه ی شکل گیری دومین شکل از روابط درون نشریه بود این جمله در صفحه ی 95 کتاب از زبان یکی از معماران موفق های تک بیان گر نوع رابطه ای ایست که لاوسن توصیه می کند بین طراح و کارفما حاکم باشد در نشریه کارفرما و طراحان همیشه با هم کار کردند و به هم حتی ایده های اولیه ی زیادی را منتقل می کردند شاید برای کریمی فر و دلبریان و البته خود من که در رابطه ی ب– الف نقش طراح را داشتم این مسئله و همراهی به مراتب بیشتر مشهود باشد. ما در نشریه سه جا این رابطه را تجربه کردیم که عبارتند از :
ب-الف : رحیم زاده – حسینی
ب-ب : حسینی – کریمی فر و دلبریان
ب-ج : ما (به همان اعتبار گسترش پذیر) – بچه های دانشکده
یکی از کارهای مهمی که باید در نظر داشته باشید همراهی همه ی اعضا با هم است رحیم زاده به عنوان مدیر مسئول خودش ایده های زیادی برای شکل گیری نشریه در جلسات می داد من خودم بار ها با دلبریان به شکل گیری ایده ها می رسیدیم و در باره ی کریمی فر نیز تا این جای کار به اندازه ی کافی توضیح داده ام.
ج : شکاف های الگوی زایسل :
در الگوی زایسل دو شکاف مهم دیده می شود که هر دو در کار ما یک مفهوم داشت شکاف بین انتظارات ما و بچه ها از نشریه که البته با تدابیری اصلاح شد یکی از آن ها همان رابطه ی عمیقی بود که بین اعضای دفتر کنونی با ورودی های 87تا 89 بود که موجب می شد این شکاف با آگاهی از دغدغه های بچه ها چندان بزرگ نباشد از طرف دیگر حضور چندین تفکر و قشر خاص دانشجویی با اهداف متفاوت در هیئت تحریریه وپباز هم به بهبود این شکاف کمک می کرد. در نهایت شاید نقطه ی اتصال و ترمیم کامل شکاف را باید در گفتگو ها و اعمال نظرات بچه ها به خصوص خوابگاهی ها در نشریه باید دانست پس به نظرم حالا و در آستانه ی انتشار دومین شماره بعید به نظر می رسد نشریه جدا از بچه ها و نیاز ها و علایقشان شکل گرفته باشد.