نامه سوم، به شاگرد اول
برگرفته شده از dast-andaz.blog.ir
سلام دوستان، این
ها رو چند وقت قبل پیدا کردم، اون موقع،بهمن 93 تازه اولین تجربه ی تدریس
رو اون هم به صورت اسیست طرح رو از سر می گذروندم، کلی سوال توی ذهنم بود و
کلی شور و علاقه. چند ماهی ک گذشت برای هر کدوم از بچه ها نامه ای نوشتم.
این اولین نامه است. نامه هایی که دو سه سال بعد به دستشون رسید ...
سلام رفیق
فرصت نشد من باخاطرات و علاقه ها و خود خودت روبرو بشم. من بیشتر با کارهات روبرو شدم، واسه همین که خیلی نمیشناسمت حرف هایی نوشتم که شاید به دردت هم نخورن! ولی خب جای به برادر بزرگتر گفتم بد نیست چیزایی که به ذهنم میرسه و ممکنه افت راهت باشه رو بگم ...
دانشجوی درست و نمونه بودن همیشه این خطر رو داره که خودت نباشی! یعنی اون چیزی باشی که دیگران می خوان نه اون چیزی که خودت میخوای یا خدا می خواد! حداقل آفتش اینه که آدم همیشه برای تشویق دیگران کاری کنه یا عادت کنه اگه کاری میکنه در پی تایید کارش از طرف دیگران باشه.
دانشجوی خوب و قوی ای هستی نه تنها ازین جهت که پرکاری بلکه ازنی جهت که استعداد خوبی توی معماری داری، راستشو بخای من هنوز دلیلی پیدا نکردم که بگم بعضی استعداد معماری دارن و بعضی ها نه! بعضی ها کمتر دارن و بعضی بیشتر. شاید واسه همین هم گفتم استعداد خوبی توی معماری داری و نگفتم استعداد زیادی داری یا استعداد داری! بگذریم ... ولی با همه ی این حرف ها بعضی ها باید کار کنن زحمت بکشن تا این استعداد درونی شون رو شکوفا کنن (مثلا مثل خود من! :)) بعضی ها هم جلوترن و این استعداد درونی شون به فعلیت رسیده این نقطه ی شروع خوبی هست ولی قرارگاه خوبی نیست! پس عقب نمون و بیشتر کار کن. این که ادم خودش رو با دیگران مقایسه کنه همیشه این آفت رو داره که از خودش عقب بمونه و همه ی اونی که باید میشده نشه!
ان شالله که مارو حلال کنی و توی زندگیت موفق باشی داداش