در علت حرافی های بنده
یه چیز خیلی خیلی مهم وجود داره و اون این که برای من حرف زدن خیلی بیشتر از صرف حرف زدن اهمیت داره حرف زدن با شیطنت کردن؛ مخاطب رو به بیراهه بردن ؛ شکستن ساختار های معمول؛ طنز؛ و به چالش کشیدن ساختارهای زبانی نوعی تفریح، ورزش ذهنی و مایه ی لذت و با به چالش کشیدن افکار خودم ؛ به ازمون بردن انگاره های تثبیت شده ی ذهنی ام؛ پرس و جو در مورد مسایل مبهمی که در مکالمات معمول، بقیه به راحتی از ان ها می گذرند و همین طور بیان مفاهیم بالادستی بافته شده ی زندگیم همه و همه نوعی پژوهش و جست و جو برای یافتن حقیقت و با واگویه کردن پندارها، دغدغه ها و افکارم مایه ی جمع بندی و مدون کردن آنچیزهای نانوشته ی ذهنم است. مثال اتم این مورد آخر همین یادداشت!!
+برای مورد دوم رجوع کنید به پست (این رو زها محتاج واژه هایم در وبلاگ) + برا یمورد دوم به (بلبلشو) + ...
+یه مورد مشابه اما در نوشتن (به جای این جا ک حرف زدنه) رو می شه در پست (نوشتن به مثابه درمان) دید!