یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

 بیانیه ی شماره ی نمیدونم چند سرند خان

(منتشر شده در تلنگر حدود اسفند ماه دانشگاه علم و صنعت که البته به نظر خودم به اندازه ی اولین طنزم در همین نشریه خوب درنیامد!)


درود بر ملت بزرگ ایران و فرزندان آریایی کوروش بزرگ چه عرض کنم که جای حرف و سخن از خود گفتن نیست اما به جهت این که جمعی زیاد زیاد از ما تعریف کردن و در خاستیدند که در انتخابات آتی این مملکت شرکت جویییم و مملکت رو از این وانفسا نجات بدیم ما هم قبولیدیم که نشیم مصداق اون ضرب المثل قدیمی که گربه را گفتند فضله ات به درمان شاید خاکش کرد!

پس ما هم عزممان را از گوشه و کنار جمع نمودیم و قلم در دست گرفتیم تا شما عزیزانمان را از فیوضات خویش بهره مند کنیم جانم برایتان بگوید اول طرح ما برای برون رفت از این بدبختی و فلاکت که مردمان کهن سرزمینمان را گرفته طرح اشتقال است من کار ندارم به این که حالا ما الانه چقدر اشتقال زاییدیم یا ... یعنی راستش را بخواهید اصلا به آمار بیمارستان های این مملکت ایمان ندارم ولی خوب ببینید الان هزاره هزاره ی سوم پیشرفته! دیگه دوره ی قبل مدرنیته و ... گذشته عمو جان! که بیای بگی من می خام شغل بپا کنم و بعدشم چندتا جوون زبون بسته رو ول کنی توی زمینای لم یزرع که یالا حالا شما باید از این خراب مانده روزی خدا تومن گندم در آری!

 

ببینین یکی از دوستام همیشه یه ضرب المثل رو تکرار می کردکه حسابی حکایت حال بعضی از این روسای مملکتی مونه؛ این جور وقتا می گفت "به زمین سفت که (گلاب به روتون!) کارخرابی کنی می پشکه روت (=بر می گرده رو(ی) خودت)"

حالا هی بیا بگو من می خام فلان قدر اشتغال زایی کنم بعد نتونی، بشی سکه ی یه پول و هر ننه قمری بشینه برات صفحه بذاره. عزیزجان! به خدا راهای راحت تر و کم هزینه تری هم از این راه حل های مثل تویی هست ...

ولش کن! به ما چه؟! ما اهل عملیم نه اهل نقد و بحث سر دیگرون!

خدا بیامرزه عمو جان تافلرمو یه شب لب ساحل نشسته بودیم بحث سر موج سواری و اینا شد خلاصه کنم ته بحث به این نتیجه رسید کتاب معروفشو بنویسه و این چند تا موج تاریخی رو برا ملتای جهان سومی توضیح بده به قول خودش کشاورزی صنعت و سومی هم فناوری اطلاعات! این که چرا این خاطررو گفتم رو می فهمین عجله نکنین!

و اما برنامه های آتی بنده!

ببینید ما برای این که اشتغال بزاییم و لاستیکای توسعه رو به حرکت وادار کنیم یه راه بیشتر نداریم اونم بازگشت به آموزه های عمو تافلر منه! قبل هر چی لازم می دونم حرفای عمو تافلرمو دوباره توضیح بدم. ببینین دوستان موج اول که اومد همه ی ملل مترقی رو نمدار کرد یعنی خیلی هم مالی نبود! ولی دومی هر چی عالم و آدم بود رو خیسوند حالا هم که جهان تو گیر و دار موج سومه ما هم باید به تاسی از  همه بریم برنامه هامون رو این جوری تنظیم کنیم نه این که گیر بدیم به دو تا موج گذشته و هی بیایم از کشاورزی و صنعت حرف بزنیم هی وام بدیم و  با هزار هزینه پول نفت رو برا ساختن کارخونه حروم کنیم. چرا؟ چون این کارا رو دول غربی و مترقی همه طی کردن و دیگه لازم نیست ما این همه راه رو دوباره بریم تهشم بهمون بهتون بزنن که آقا مهندسی معکوس کرده و قص علی هذا ...

توجه کنید! حالا هنوز هیچی نشده با این نظریه کارمون خیلی راحت تر شده اولندش که حساب شرق و غرب کشور که معلومه چون اون جاها اصلا دریا نداریم که موج بیاد یا نیاد می مونه جنوب کشور که اون هم انقدر هوا گرمه و آفتاب می زنه تو مخت که هنوز موج به دریا برنگشته همه چی خشک می شه پس تمرکزمون رو باید بذاریم رو شمال کشور به علاوه سه چهارتا جا مثل چابهار و کیش و قشم یعنی جاهایی که شاید به خاطر رطوبت هوا موجای تمدن بتونن بمونن. موج سوم موج فناوری اطلاعاته دنیا روی اینترنت و ماهواره و ... می چرخه پس اولین کار من اینه که هرچی می تونیم آنتن ماهواره و سایت و وبلاگ راه اندازی کنیم و بفرستیم به همون مناطق مناسب که گفتم تا لوازم ورود به قافله ی تمدن رو برا خودمون فراهم کنیم بعد چی؟!

بعدش اینه که از اون جایی که کار و بار انتقاد و آیه ی یأس خوندن الان توی مملکت ما سکه است پس ما میایم برای جوونامون سوژه درست می کنیم!  البته بگم که حق کپی رایت رو هم رعایت کرده باشم. جونم واستون بگه این طرح ما 7-8 سالی توی این مملکت جواب داده ولی حیف که زمونه عوض شد خوب اون موقعها هر مسئولی موظف بود هفته ای یکی دوتا شایعه درست کنه نمی دونم چند نفر رو ببره اون ور آب کنفرانس بدن چهار نفر مجلس رو بالا پایین کنن یکی دیگه از فقدان آزادی بگه اون یکی ترور شه و قص علی هذا ...

خوب این وسط حساب بقیه مملکت هم معلوم بود دیگه! هرکی هر جا بود باید می نشست این و اون رو نقد می کرد می زد سر و کله ی اون یکی و ...

 

بله؟ بله! خودمم می دونم دیگه این چیزا به مزاج جوونای ما خوش نمی یاد تازه این کار نیاز به نیروهای متخصص و دوره دیده ی اون ور آبی داره که متاسفانه بعد انتخابات همه رو چپوندن تو هلفتونی به خاطر همین هم من نظرم اینه که حالا که بحث کوچیک کردن دولت هم رو(ی) بورسه. پس بدیم از دم همه ی وزیر وزرا رو اخراج کنن می مونه خود این یارو که یه بیل و کلنگ بهش می دیم بره  هر جا خاست جاده درست کنه سوله هوا کنه و ...

چی؟ پس بقیه مملکت چی کنه؟ خوب معلومه بقیه وظیفشون اینه که هر کاری این آقا کرد رو نقدش کنن، بزنن تو سرش! هر جا رو هم که کلنگ زد وضو بگیریم شروع کنیم بد و بیراه گفتن تا زمین بخوره. این جوری مشکل اشتغال جونامون هم حل میشه و هم این که رطیس جمهور محبوب شما (سرند خان!) می تونه به کارای مهم تری مثل ... برسه. خوب تا برنامه های بعدیم امیدوارم حسابی به حرفام فکر کنین.

سرند خان محبوب العامه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">