یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

دغدغه های یک دانشجوی معماری از همه نوع

یادداشت های روزانه

سلام دوستان
خب معلومه که من یه دست اندازم! نه مقصد که جواب سوال هامون رو بدونه و نه حتی یه راه که مسیر رو نشونمون بده. این که گفتم دست اندازم واسه همینه. دست انداز ها درست وقتی فکر میکنیم همه چی رو میدونیم مقصد رو میشناسیم راه رو درست انتخاب کردیم و حالا فقط باید گاز بدیم، سراغمون میان. واسه همینه که میگم اینجا دنبال جواب نگردین اومدم سوال کنم و با دوستانم حرف بزنم نه این که حرفم رو به هر بهانه ای بزنم ...

درباره ی دست انداز این جا بیشتر بخونید:
http://dast-andaz.blog.ir/page/about-me

بایگانی

بازدید از موزه ی سینما

حدودا اوایل صبح (البته به وقت خوابگاه داخل = اذان ظهر) بود که یهو به سرمون زد بریم موزه ی سینما رو ببینیم با آقای دلبریان تماس گرفیتیم و یا علی به هوای این که شاداماد با خودشون پول میارن با یه کارت مترو !! راه افتادیم (توجه کنین که در این اقدام جسورانه ما فرض کردیم تهران خلاصه دیگه شهر الکترونیکی شده و...) . خلاصه از اون جایی که هرچی توی اینترنت گشته بودیم از موزه ی سینما یه آدرس (خ ولی عصر باغ فردوس!!) دیده بودیم فکر کردیم دیگه انقدر این مکان پربازدید و فعاله که همه می شناسنش راه افتادیم و رفتیم چهارراه ولی عصر. اون جا که رسیدیم اتفاقات جالبی افتاد شاید تلخ ترینش این بود که تازه فهمیدیم ای دل غافل   "دست ما کوتاه و خرما بر نخیل"  این جا بود که به چند حکمت پی بردیم یکی این که خیابون ولی عصر طولانی ترین خیابان خاورمیانه است دو این که مجموعه ای به این مردمی بودن رو باید همیشه بالابالاها جست و سومی هم مربوط می شه به مسجد ولی عصر آقای دانشمیر!!!

 

کانکسی به نام مسجد جامع ولی عصر(عج)

 بعد از این که فهمیدیم باغ فردوس یه جاهایی نزدیکای تجریشه تصمیم گرفتیم نماز رو توی کانکسی که به گفته ی پیشنماز از حدود 30-40 سال پیش مسجد اهالی محله (همون مسجد ولی عصر معروف) و اهالی از اوایل انقلاب دنبال ساخت یه جای درست و حسابی اند.

برگه ای روی برد این مسجد بی نهایت صمیمی نصب شده بود که پیش نماز مسجد رو با طرح مهندس نقره کار نشون می داد و خلاصه بخشی از مصاحبه ای بود که توی اردیبهشت 89 چاپ شده بود ما هم دنبال این جور سوژه ها!! رفتیم رو مخ پیش نماز که این ستون ریزی ها با این طرح جور در نمیاد و طرح عوض شده و ... که کاشف به عمل اومد بنده ی خدا خودش خبر داره و البته ناراحت که چرا با ما مشورت نشده و قبلش به ما خبر ندادن و ... راستش رو بخاین موقعی که با دلبریان رفتیم سایت پروژه رو ببینیم یه جورایی کوتاه اومدم که این کار دانشمیر درسته چون اولا سایت پروژه خیلی خیلی نزدیک تاتر شهر بود و در هر صورت طرح مهندس نقره کار عملی نبود و دوم این که دوست داشتم با ساخت این ساختمون جدید به قول خود دانشمیر یه تغییری توی وضعیت معماری بده حداقلش این بود که چالش بر انگیز بود و یه کم به معمارای سنتی پرست ما فهموند که اگه زود تر راه حلی برای معماری معاصر بر مبنای هویت قدیم ارایه ندن جامعه برای همیشه منتظر پاسخ نمی شینه و چه درست چه غلط یه راه رو انتخاب می کنه. اما وقتی رفتم و دیدم نمازگزارا و اهالی محل نه در جریان بودن و نه در طراحی جدید لحاظ شدن جدا غاطی کردم مردمی که به نظر می رسید به خاطر وضعیت پارک دانشجو و داستان هاش و البته برای بعضی ها هم حتی خود تاتر شهر دنبال یه پایگاه وجودی برای خودشون می گشتن حالا نادیده گرفته شده بودن و این اصف بار بود...

 

تصاویری از پیشرفت پروژه مسجد جامع ولی عصر-پارک دانشجو

 

و اما موزه ی سینما

 

خلاصه بعد نماز راه افتادیم و با brt خودمون رو به موزه سینما رسوندیم چشمتون روز بد نبینه که ورودی برای دانشجو ها 1200 تومن بود و البته اگه می خواستین عکس هم بگیرین 3000 تومن باید مرحمت کرده باشین. آقای دلبریان هم که روی ما حساب کرده بودن و ایشون هم با 500 تومن پول نقد و مقادیر متنابهی کارت های الکترونیکی تشریف آورده بودن این جا بود که یهو دو تایی به شدت احساس کردیم اصلا نمی تونیم با محیط ارتباط برقرار کنیم چقدر معماری اش فرادستیه و از این دست تعابیر ... یه ساعتی که گذشت و رفتیم و از عابر بانک پول گرفتیم البته وضعیت فرقی نکرده بود (یعنی تلویحا یادتون باشه این حس بیگانگی با فضا اصلا ربطی به جیب خالی ما نداشت!!) از شوخی که بگذریم این موزه انقدر  ارتباط عمیقی با مردم بر قرار کرده بود که به گفته ی نگهبان (که حالا دیگه با هم رفیق شده بودیم!) حتی بعضی اوقات همسایه ها هم بعد این همه سال نمی دونن این جا چیه؟؟


فضای داخلی موزه به حق موزه بود یعنی خیلی خیلی موزه بود!  اصلا یکی از دلایلی هم که باعث این جدایی شده بود هم همین بود تنها چیزی که باعث می شد نگاه کردن عکس ها، پوستر ها و ادوات سینمایی از عهد ناصرالدین شاه جذاب باشه فقط یه چیز بود و اون هم این که لا به لای عکس ها ئ فیلم ها یاد بچگی هات و فیلم های قدیمی ای که دیده بودی می افتادی همین!! انگار نه انگار که سینما به تعبیر خیلی ها مردمی ترین هنر هاست! حالا به این ها اضافه کنین جای نامناسب موزه و البته قیمت بلیت ورودی رو در مقایسه با سایر موزه های داخل تهران.

کل مطلبی که دستگیرمون شد این بود که سالن اول در باره ی بازیگری و کارگردانی و ... توضیح داده بود و البته کنار هربخش مثلا عکس شصت هفتاد تا از بازیگرا ، کارگردانا و  ... رو هم زده بودن به علاوه  یه چند تا پارتیشن 2*4 متری که اعلان ها وپوستر اولین فیلم های ایران رو به نمایش داده بودن مابقی فضاها هم درست شبیه این گزارش بود که من فکر می کنم این متن خیلی پر آب وتاب تر از چیزی که واقعا اون موزه بود توصیف کرده خلاصه به نظرم گرچه بی ثمر نبود رفتنمون اما اگه همون گزارش رو بخونید هم ضرر نکردین!

گزارش فضاها: http://www.cinetmag.com/ShowArticle.asp?Article=424

گزارشی کمی پرآب و تاب تر و البته جالب توجه: http://www.cinetmag.com/ShowArticle.asp?Article=424

نتیجه ی اخلاقی این سفر ما هم یه چیز سلبی از آب در اومد این که طرح سه ی ما اصلا نباید شبیه موزه ی سینمای موجود باشه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۸/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">